نظام بانکی ایران با پیشینهای بیش از یک قرن، همواره در کانون تحولات اقتصادی و فناورانه قرار داشته است. از روزهای نخست تاسیس بانک سپه تا ظهور بانکهای خصوصی و عصر دیجیتال، این صنعت مسیری پُرفراز و نشیب را پیموده است. در حال حاضر، بانکداری ایران در نقطهای حساس قرار دارد، جایی که باید از میراث گذشته خود فاصله بگیرد و با نیازهای نسل جدید و انتظارات فینتکها همسو شود. نشست تخصصی اخیر که به همت اندیشکده پول و ارز برگزار شد، به بررسی تحولات کربانکینگ (Core Banking) در نظام بانکی ایران اختصاص داشت، فرصتی فراهم آورد تا با نگاهی دقیق، مسیر طیشده، چالشهای کنونی و افقهای آینده این صنعت از زبان محمد صادقی (مدیرعامل شرکت بهسازان ملت)، مورد واکاوی قرار گیرد. نوشتار حاضر با اتکا به جزئیات این نشست، تصویری کامل و تحلیلی از وضعیت کنونی بانکداری ایران و نیازهای اساسی آن برای یک تحول بنیادین ارائه میدهد.
بخش اول: از بانکداری سنتی به سمت متمرکزسازی (دهه ۶۰ تا ۸۰ شمسی)
تاریخ تحول نظام بانکی ایران از دهه ۱۳۶۰ شمسی، با ورود تدریجی کامپیوتر به شعب آغاز شد. در آن دوره، سیستمهای بانکی کاملاً محلی (Local) و مجزا از یکدیگر بودند. هر شعبه برای خود نرمافزارهای سادهای داشت که اغلب با زبانهای برنامهنویسی Clipper و FoxPro نوشته شده بودند و وظیفه ثبت اطلاعات حسابها را بر عهده داشتند. با این حال، اعتماد به این سیستمهای نوظهور محدود بود و دفاتر کاغذی و کارتهای حساب همچنان به عنوان مرجع اصلی مورد استفاده قرار میگرفتند. این دوره را میتوان به عنوان مرحله گذار از بانکداری کاملاً دستی به بانکداری مبتنی بر کامپیوترهای شخصی دانست، اما هنوز خبری از یکپارچگی و تبادل اطلاعات بین شعب نبود.
نقطه عطف اصلی در این مسیر، تصمیم تاریخی دکتر نوربخش، رئیس کل وقت بانک مرکزی، در حدود سال ۱۳۷۶ بود. با هدف مدرنسازی و متمرکزسازی نظام بانکی، بانک مرکزی با تخصیص منابع ارزی، شرکت خدمات کامپیوتری را تاسیس کرد. ماموریت این شرکت، خرید و بومیسازی یک سیستم کربانکینگ خارجی بود. این اقدام نه تنها یک تغییر فناورانه، بلکه یک تحول فرهنگی و سازمانی عظیم به شمار میرفت. با ورود این سیستمها، امکان یکپارچهسازی اطلاعات مشتریان در کل شبکه بانک فراهم شد. بانکهای بزرگی مانند ملی، تجارت و صادرات پیشگام در این مسیر بودند و سیستمهای کربانکینگ وارداتی، پایه و اساس سامانههای آنها را تشکیل داد. این سیستمها هر چند با استانداردهای امروزی بسیار ساده به نظر میرسیدند، اما در زمان خود گامی بزرگ و انقلابی محسوب میشدند.
پس از موفقیت اولیه این طرح، سایر بانکها نیز به تدریج به فکر متمرکز کردن سیستمهای خود افتادند. بانک ملی با راهاندازی سیستم «سیبا» در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، اولین سیستم متمرکز برای حسابهای جاری را معرفی کرد. به موازات آن، شرکت دادهپردازی با بانک رفاه و سپس بانک تجارت وارد همکاری شد تا سیستمهای متمرکز را پیادهسازی کند. این حرکت در اوایل دهه ۱۳۸۰ با ظهور مجدد بانکهای خصوصی مانند پارسیان، اقتصاد نوین و سامان سرعت گرفت. این بانکها از ابتدا با نگاهی متمرکز و مدرن کار خود را آغاز کردند و با ارائه خدمات نوین و تمرکز بر رضایت مشتری، استانداردهای جدیدی را در صنعت بانکداری ایران به وجود آوردند.
در همین دوره بود که با تلاش بانکهای خصوصی، به ویژه بانک پارسیان، استفاده از کارتهای بانکی و دستگاههای پوز (POS) در جامعه رواج یافت. این فرهنگسازی اولیه، زمینه را برای توسعه زیرساختهای ملی فراهم کرد. بانک مرکزی نیز با راهاندازی سیستمهای بینبانکی مانند «ساتنا» (سامانه تسویه ناخالص آنی) در سال ۱۳۸۵ و سپس «پایا» (سامانه پایاپای الکترونیکی)، زیرساختهای لازم برای تبادلات مالی گستردهتر را فراهم نمود. در اواسط دهه ۱۳۹۰، تقریباً تمامی بانکهای کشور به سیستمهای متمرکز روی آورده بودند و بانکداری سنتی مبتنی بر شعبه و دفاتر کاغذی عملاً منسوخ شد.
نکته مهم در این دوره، تغییر نقش بانک مرکزی بود. از یک نهاد صرفاً تنظیمگر و نظارتی، به یک «بانک مرکزی فعال» تبدیل شد که با ابزارهایی مانند شتاب و شاپرک، خود به یک بازیگر قدرتمند و حتی درآمدزا در اکوسیستم بانکی تبدیل شده بود. این تغییر نقش، گرچه به افزایش سرعت و امنیت تراکنشها کمک کرد، اما انتقاداتی را از سوی سایر بانکها به دنبال داشت که تمرکز بیش از حد در بانک مرکزی را یک ریسک بزرگ برای کل نظام مالی کشور میدانستند.
بخش دوم: وضعیت کنونی و چالشهای فناورانه و مدیریتی
امروزه، با وجود پیشرفتهای چشمگیر در حوزه خدمات بانکداری الکترونیک، نظام بانکی ایران با چالشهای ریشهای متعددی دست و پنجه نرم میکند. یکی از بزرگترین مشکلات، کهنه بودن هسته اصلی بسیاری از سیستمهای کربانکینگ است. بسیاری از این سیستمها بر پایههای فناوری دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی بنا شدهاند. با وجود تلاشهایی برای بهروزرسانی رابط کاربری (UI) یا بازنویسی بخشهایی از سیستم، هسته اصلی آنها همچنان ناکارآمد و غیرقابل انعطاف است و پاسخگوی نیازهای پیچیده کسبوکارهای امروز نیست. در حال حاضر، سه شرکت بزرگ ارائهدهنده کربانکینگ بازار را در دست دارند، علاوه بر این سه شرکت، برخی بانکها نیز، سیستمهای کربانکینگ اختصاصی خود را توسعه دادهاند. اما حتی در این موارد نیز، بهروزرسانی و همگامسازی با فناوریهای روز دنیا به دلیل محدودیتها و هزینههای بالا، به کندی صورت میگیرد.
یکی از بزرگترین موانع در این مسیر، تحریمهای بینالمللی است. تا قبل از سال ۱۳۹۰، ایران در استفاده از تکنولوژی و دانش روز دنیا تقریباً همگام با جهان پیش میرفت، اما تحریمها مانع از انتقال دانش و بهکارگیری ابزارهای نوین مانند Open Source و Cloud و دسترسی به خدمات پشتیبانی معتبر از شرکتهای بزرگ مانند Oracle و Microsoft شد. این وابستگی به فروشندگان قدیمی و عدم دسترسی به تکنولوژیهای جدید، باعث افزایش ریسکهای امنیتی و فنی و کُند شدن روند توسعه شده است.
علاوه بر چالشهای فناورانه، نظام بانکی با بحرانهای مدیریتی نیز روبرو است. مدیران با تفکر کوتاهمدت که اغلب به دنبال دستاوردهای سریع و نمایشی هستند، از سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی بلندمدت مانند کربانکینگ غافل شدهاند. این رویکرد، منجر به عقبماندگی در برابر سایر صنایع شده است. در نتیجه، نه بانکها و نه فینتکها نتوانستهاند نیازهای واقعی و روزافزون مشتریان حقیقی و حقوقی را به درستی پوشش دهند.
بخش سوم: نیازهای آینده، فاصله با مشتری و افقهای فینتک
یکی دیگر از مشکلات اساسی، عدم استفاده از دادهها در تصمیمگیریهای استراتژیک است. با وجود سمینارها و صحبتهای فراوان در مورد تحول دیجیتال و هوش تجاری، بانکها هنوز نتوانستهاند دادههای خود را پالایش و به درستی از آنها استفاده کنند. دادهها عمدتاً در گزارشات غیرفعال مدیران خلاصه شدهاند و نقشی در تصمیمگیریهای استراتژیک ندارند. این در حالی است که بانکها دارای بزرگترین حجم دادههای مالی در کشور هستند و میتوانند با تحلیل صحیح این دادهها، خدمات و محصولات بسیار نوآورانهای را ارائه دهند. در حوزه فرآیندها نیز، فرهنگ بانکداری «حجرهای» همچنان در شعب حاکم است. با وجود اینکه بیش از ۹۰ درصد تراکنشها به صورت غیرحضوری انجام میشود، ساختار و چینش شعب و فرآیندهای سنتی تغییری نکردهاند. این خود نشاندهنده عقبماندگی در ارائه خدمات مدرن و ناتوانی در تطبیق با الگوی جدید رفتار مشتری است. در حالی که دنیا به سمت بانکداری بدون شعبه و خدمات کاملاً دیجیتال حرکت میکند، بسیاری از بانکهای ایرانی همچنان بر نگهداری و مدیریت شبکههای گسترده شعب خود اصرار دارند. در نهایت، مشکلات امنیتی نیز به دلیل استفاده از تکنولوژیهای قدیمی و عدم پشتیبانی از نرمافزارهای مورد استفاده، نظام بانکی را تهدید میکند. تحریمها مانع از دسترسی به پشتیبانی معتبر از شرکتهای بزرگ نرمافزاری شده و این امر، علاوه بر ایجاد ریسکهای امنیتی، انتقال دانش و توسعه را نیز با مشکل مواجه کرده است. عدم دسترسی به وصلههای امنیتی و بهروزرسانیهای لازم، بانکها را در برابر حملات سایبری آسیبپذیرتر کرده است.
نتیجهگیری و چشمانداز آینده
نظام بانکی ایران در حال حاضر در یک دوراهی تاریخی قرار دارد. با وجود پیشرو بودن در گذشته و سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختهای بانکی، اکنون با چالشهای جدی فناورانه، مدیریتی، فرهنگی و امنیتی روبروست. برای غلبه بر این مشکلات و پاسخگویی به نیازهای در حال تحول مشتریان، نیازمند یک بازنگری اساسی و حرکت به سمت نوآوری، استفاده از دادهها در تصمیمگیریها، و تحول واقعی در فرآیندها و ساختارها است.
تحول دیجیتال در بانکداری تنها به معنای ارائه یک پلتفرم موبایلی نیست، بلکه به معنای تغییر نگرش از یک نهاد مالی به یک «پلتفرم خدمات مالی» است که میتواند نیازهای متنوع مشتریان را در یک اکوسیستم یکپارچه پاسخ دهد. سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدید، تربیت نیروی انسانی متخصص و انعطافپذیر و تغییر رویکرد مدیریتی از کوتاهمدت به بلندمدت، از جمله اقدامات ضروری برای بقا و پیشرفت در این عرصه رقابتی است. در غیر اینصورت، این عقبماندگی به یک بحران عمیقتر تبدیل خواهد شد و بانکها به تدریج سهم خود را در بازار به بازیگران جدید و نوآور از دست خواهند داد.
با ظهور شبکههای اجتماعی، پلتفرمهای دیجیتال و فینتکها، انتظارات مشتریان به شدت افزایش یافته و مشتریان امروز، دیگر با خدمات سنتی مانند ماندهگیری یا انتقال وجه راضی نمیشوند. آنها به دنبال خدماتی هستند که در دل اکوسیستم زندگی یا کسبوکارشان بتوانند از آنها بهره ببرند. برای مثال، یک کسبوکار حقوقی به دنبال وبسرویسی است که بتواند حقوق ۲۰۰۰ کارمند خود را به صورت یکجا پرداخت کند. یک هلدینگ به دنبال سیستمی است که به مدیر مالی خود اجازه دهد با مسئولیت او، بدون نیاز به امضای هیات مدیره، نقل و انتقال وجه را انجام دهد. مشتریان به دنبال راهحلهایی هستند که پلتفرم بانک، نقطه شروع و پایان کار آنها نباشد، بلکه بخشی از یک جریان کاری یکپارچه باشد. نظام بانکی در پاسخ به این نیازها دچار عقبماندگی شده و فینتکها و استارتاپها نیز به دلیل محدودیتهای بانک مرکزی، نتوانستهاند مدلهای اقتصادی درستی را ارائه دهند. بسیاری از فینتکها به جای نوآوری در مدل کسبوکار، به کارمزدهایی که از بانکها دریافت میکنند، وابستهاند.
نظر شما