در دوران معاصر، جنگهای نظامی دیگر صرفاً در میدان نبرد و از طریق ابزارهای سختافزاری همچون تانک، موشک و هواپیما رقم نمیخورند، بلکه عرصه اقتصاد نیز بهعنوان جبههای مکمل و در بسیاری موارد تعیینکننده، به صحنه رویارویی کشورها بدل شده است. یکی از مهمترین ابزارهای جنگ اقتصادی، جنگ ارزی است که از طریق دستکاری نرخ ارز، تحریمهای مالی، مسدودسازی داراییهای خارجی و کاهش ارزش پولملی طرف مقابل دنبال میشود. این پدیده بهویژه در شرایط درگیری نظامی، اهمیتی مضاعف مییابد، زیرا نه تنها بر توان اقتصادی کشور درگیر تاثیر میگذارد، بلکه بر پایداری اجتماعی و حتی مشروعیت سیاسی دولتها نیز اثرگذار است.
جنگ ارزی را میتوان بهعنوان مجموعهای از اقدامات عامدانه یککشور یا ائتلافی از کشورها تعریف کرد که هدف آن تضعیف ارزش پول ملی حریف و برهمزدن ثبات مالی و پولی اوست. این اقدامات میتواند شامل سیاستهای پولی انبساطی شدید، مداخلات در بازار ارز، تحریمهای بانکی، قطع دسترسی به شبکههای پرداخت بینالمللی، یا حتی جنگ روانی علیه پول ملی کشور هدف باشد. در شرایطی که جنگهای کلاسیک با هزینههای سنگین انسانی و مالی همراهاند، جنگهای ارزی بهعنوان ابزاری کمهزینهتر، اما پُرکاربردتر برای تضعیف جبهه مقابل تلقی میشوند. پیامدهای جنگ ارزی در بستر درگیریهای نظامی، بسیار فراتر از حوزه اقتصاد است. سقوط ارزش پول ملی میتواند موجی از تورم، افزایش قیمت کالاهای اساسی، کاهش قدرت خرید مردم و تشدید نارضایتی اجتماعی را بهدنبال داشته باشد. از اینمنظر، جنگ ارزی نه فقط بر توان مالی دولتها در تامین هزینههای نظامی اثر میگذارد، بلکه میتواند انسجام داخلی یککشور را نیز از درون متزلزل سازد. به بیان دیگر، جنگ ارزی نوعی سلاح نامرئی است که بدون شلیک یکگلوله، توان بازدارندگی یککشور را کاهش میدهد.
تجربه تاریخی نشان داده که تقریباً تمامی درگیریهای بزرگ نظامی در قرن بیستم و بیستویکم با نوعی از جنگ ارزی همراه بودهاند. در جریان جنگ جهانی اول، سقوط ارزش مارک آلمان و کرونای اتریش-مجارستان، نقش مهمی در تضعیف توان نظامی و اقتصادی آنها ایفا کرد. در جنگ جهانی دوم نیز تضعیف ین ژاپن و سیاستهای ارزی بریتانیا نشان داد که کنترل بر پولملی به اندازه کنترل بر خطوط تدارکاتی در میدان جنگ اهمیت دارد. در دهههای اخیر، جنگ عراق و ایران، جنگ سوریه، بحران اوکراین و حتی مناقشههای منطقهای در لبنان و یمن همگی نشانگر پیوند تنگاتنگ جنگ ارزی با درگیریهای نظامی هستند.
اهمیت مطالعه جنگهای ارزی در شرایط جنگ نظامی، از آنروست که این پدیده مرزهای سنتی تحلیلهای اقتصادی را درمینوردد و وارد حوزه امنیت ملی میشود. در حالی که ادبیات کلاسیک اقتصاد، نرخ ارز را تابعی از عرضه و تقاضای پولهای خارجی میداند، در شرایط جنگی این متغیر به ابزاری ژئوپلیتیک بدل میشود که تصمیمات آن نه صرفاً بر مبنای شاخصهای اقتصادی، بلکه بر پایه ملاحظات سیاسی، امنیتی و راهبردی اتخاذ میشود. همچنین یکی از ویژگیهای بارز جنگ ارزی در شرایط درگیری نظامی، نقش برجسته جنگ روانی و انتظارات است. در بسیاری از موارد، حتی پیش از اعمال تحریمها یا اقدامات رسمی، صرفاً گمانهزنیها و شایعات درباره تضعیف پولملی میتواند باعث هجوم سرمایهگذاران به بازارهای موازی و سقوط ارزش ارز ملی شود. از این منظر، جنگ ارزی نوعی نبرد در سطح ذهنیتهاست که دولتها برای کنترل آن نیازمند ترکیبی از سیاستهای پولی، مالی، رسانهای و دیپلماتیک هستند.
بنابراین، تبیین و تحلیل جنگهای ارزی در سایه درگیریهای نظامی نه تنها برای درک ابعاد پیچیده اقتصاد جنگ ضروری است، بلکه میتواند به طراحی سیاستهای موثرتر برای کشورهاییکه در معرض چنین تهدیدی قرار دارند نیز کمک کند. لذا مبتنی بر اهمیت موضوع، در پرونده جدید پژوهشی با عنوان "پول بینالملل در محاصره آتش جنگ"، سعی بر آن داریم که با تمرکز بر مفاهیم چارچوب بندی شده تئوریک و مبانی نظری بنیادین در این زمینه، ابزارها و گفتمان تحلیل محور و بررسی شواهد تاریخی، ابعاد مختلف این پدیده را واکاوی نموده و پیامدهای حاصل از آن بر اقتصاد و امنیت کشورها را در قالب تجارب به وقوع پیوسته در جهان، تبیین نماییم.
تمایز مفهومی جنگ ارزی در ادبیات اقتصاد سیاسی
جنگ اقتصادی مفهومی گسترده است که شامل طیفی از اقدامات تخریبی علیه اقتصاد کشور هدف میشود، از تحریمهای تجاری و مالی گرفته تا محدودیتهای بانکی و انرژی. در این میان، جنگ ارزی زیرمجموعهای تخصصی از جنگ اقتصادی محسوب میشود که بهطور مستقیم بر پول ملی و نظام ارزی کشور متمرکز است. این تمایز مهم است، زیرا ابزارها، پیامدها و مکانیسمهای اثرگذاری جنگ ارزی با سایر اشکال جنگ اقتصادی تفاوتهای معناداری دارد. در جنگ ارزی، تمرکز اصلی بر نرخ ارز و بازار پول است. این امر میتواند به شکل کاهش مصنوعی ارزش پول ملی کشور هدف یا جلوگیری از دسترسی آن به ارزهای بینالمللی تحقق یابد. برخلاف جنگ تجاری که بر جریان کالا متمرکز است، جنگارزی مستقیماً بر تراز پرداختها، تورم داخلی و توانایی کشور در تامینمالی جنگ تاثیر میگذارد. ویژگی دیگر جنگ ارزی، شدت اثرگذاری روانی آن است. در حالی که تحریمهای تجاری یا انرژی غالباً با یک دوره زمانی تاخیر بر اقتصاد اثر میگذارند، تغییرات نرخ ارز میتواند بلافاصله در زندگی روزمره مردم نمایان شود. افزایش ناگهانی قیمت کالاهای وارداتی و کاهش قدرت خرید، مستقیماً به بیاعتمادی عمومی و نارضایتی اجتماعی منجر میشود. از اینرو، میتوان گفت جنگ ارزی در مقایسه با سایر ابزارهای جنگ اقتصادی، از یکسو کمهزینهتر برای کشور مهاجم است و از سوی دیگر پُرهزینهتر برای کشور هدف. این ترکیب نامتقارن باعث شده که در بسیاری از درگیریهای نظامی مدرن، جنگ ارزی به ابزاری اصلی برای تکمیل فشارهای نظامی تبدیل شود.
جایگاه پول ملی به عنوان رکن بنیادین امنیت اقتصادی
پول ملی فراتر از یک ابزار مبادله یا ذخیره ارزش، نماد حاکمیت اقتصادی کشور است. ثبات پول ملی به معنای اعتمادعمومی به دولت و توانایی آن در اداره امور اقتصادی و مالی است. در شرایط جنگی، این اعتماد اهمیت بیشتری پیدا میکند، زیرا تامینمالی جنگ، پرداخت دستمزد نیروهای نظامی و حفظ معیشت عمومی همه به ثبات پولملی وابستهاند. سقوط ارزش پولملی میتواند زنجیرهای از پیامدهای منفی را به دنبال داشته باشد. افزایش قیمت کالاهای اساسی، کاهش دسترسی به ارزهای خارجی، افت شدید سرمایهگذاری و مهاجرت سرمایهها تنها بخشی از این پیامدهاست. از این منظر، جنگ ارزی میتواند به سرعت اقتصاد کشور را از درون فرسوده کند، حتی اگر در میدان نبرد همچنان مقاوم باشد. تجربههای تاریخی نشان دادهاند که در بسیاری از جنگها، بیثباتی ارزی نه تنها توان اقتصادی، بلکه انسجام سیاسی کشور را نیز تضعیف کرده است. در آلمان پس از جنگ جهانی اول، تورم افسارگسیخته ناشی از سقوط مارک، بستر اجتماعی لازم برای رشد افراطگرایی سیاسی را فراهم کرد. مشابه همین تجربه در برخی کشورهای خاورمیانه معاصر نیز مشاهده میشود. بنابراین، پول ملی را باید نه صرفاً یک ابزار اقتصادی، بلکه یک دارایی راهبردی دانست که بقای سیاسی و امنیتی کشور به آن گره خورده است. همین ویژگی باعث میشود که در شرایط جنگی، پول ملی به یکی از نخستین اهداف حملات اقتصادی دشمن تبدیل شود.
ارتباط متقابل نرخ ارز، تورم و بحران تراز پرداختها
نرخارز به طور مستقیم با سطح عمومی قیمتها و تراز پرداختها در ارتباط است. در شرایط عادی، کاهش ارزش پول ملی میتواند صادرات را تقویت و واردات را کاهش دهد. اما در شرایط جنگی، این رابطه دچار اختلال میشود، زیرا تحریمها، محدودیتهای تجاری و قطع دسترسی به بازارهای مالی مانع از بهرهبرداری کشور از مزایای کاهش ارزش پول میشود. در عوض، کاهش ارزش پول ملی در شرایط جنگی اغلب به جهش تورمی منجر میشود. افزایش قیمت کالاهای وارداتی، رشد هزینههای تولید داخلی و بیاعتمادی عمومی به پول ملی، همگی باعث افزایش سطح عمومی قیمتها میشوند. این امر بهویژه در کشورهایی که به واردات کالاهای اساسی وابستهاند، میتواند بحرانهای انسانی ایجاد کند. علاوه بر تورم، جنگ ارزی میتواند بر تراز پرداختها نیز اثر منفی بگذارد. مسدود شدن داراییهای ارزی، کاهش درآمدهای صادراتی و محدودیت در دسترسی به ارزهای خارجی، تراز حساب جاری کشور را با کسری شدید مواجه میکند. این کسری، نیاز به استقراض خارجی یا چاپ پول داخلی را افزایش میدهد که هر دو به نوبه خود تورمزا هستند. به همین دلیل، در چارچوب تحلیلی جنگهای ارزی باید توجه داشت که نرخ ارز نه تنها متغیری اقتصادی، بلکه متغیری سیاسی-امنیتی است که میتواند مسیر کل اقتصاد جنگزده را تعیین کند.
نقش انتظارات، جنگ روانی و اثرات رسانهای در شکلگیری بحرانهای ارزی
یکی از مهمترین ویژگیهای بازار ارز، حساسیت شدید آن به انتظارات و اخبار است. در بسیاری از موارد، حتی پیش از اعمال واقعی تحریمها یا فشارهای اقتصادی، صرفاً شایعات و اخبار درباره احتمال سقوط پول ملی میتواند منجر به هجوم مردم برای خرید ارزخارجی شود. دشمنان یککشور میتوانند از این ویژگی برای تشدید جنگ ارزی استفاده کنند. انتشار اخبار هدفمند، شایعهسازی در شبکههای اجتماعی و حتی حملات سایبری به نظام بانکی میتواند انتظارات منفی درباره آینده پول ملی ایجاد کند و باعث سقوط ارزش آن شود. در مقابل، دولتها نیز تلاش میکنند با ابزارهای روانی از جمله اعلام سیاستهای حمایتی، مداخلات نمایشی در بازار ارز و استفاده از رسانههای رسمی، اعتمادعمومی را حفظ کنند. با این حال، اگر شکاف میان وعدههای دولت و واقعیت اقتصادی زیاد باشد، سیاستهای روانی کارکرد خود را از دست میدهند. از این منظر، جنگ ارزی بیش از آنکه در عرصه واقعی جریان یابد، در عرصه ذهنی و انتظارات مردم رخ میدهد. توانایی دولت در مدیریت این جنگ روانی، یکی از عوامل اصلی بقا یا شکست اقتصادی در شرایط جنگی است.
جایگاه بانک مرکزی در ایجاد ثبات مالی
بانک مرکزی در تمامی اقتصادها نهادی کلیدی برای تنظیم سیاست پولی و تضمین ثبات مالی به شمار میآید. در زمان مناقشات نظامی، این نقش دوچندان میشود زیرا جنگ همزمان به بودجه دولت فشار وارد میکند و اعتمادعمومی به پول ملی را تضعیف میسازد. در چنین وضعیتی، بانک مرکزی به عنوان نهادی مستقل یا نیمهمستقل، مسئول مدیریت بحران نقدینگی، حمایت از ارزش پول ملی و جلوگیری از تشدید فشارهای ارزی است. ثبات مالی در شرایط جنگی، تنها به معنای کنترل نرختورم یا نرخارز نیست، بلکه به معنای جلوگیری از بروز هرجومرج مالی است که میتواند انسجام اجتماعی کشور را از هم بپاشد. بانک مرکزی با ایفای نقش "لنگر ثبات اقتصادی" تلاش میکند اعتمادعمومی به نظام پولی را حتی در بدترین شرایط جنگی حفظ نماید. تجربه کشورهای گوناگون نشان میدهد که در غیاب بانک مرکزی قدرتمند، فشارهای ارزی میتواند به سرعت اقتصاد کشور جنگزده را به ورطه فروپاشی بکشاند. نمونه بارز آن در یوگسلاوی دهه ۱۹۹۰ مشاهده شد که ضعف نهاد پولی موجب شد جنگ ارزی به تورمهای نجومی منجر شود.
بنابراین، نخستین و بنیادیترین نقش بانک مرکزی در شرایط جنگ ارزی و نظامی، ایفای نقش نهادی بازدارنده در برابر فروپاشی مالی است، نهادی که توانایی آن در مدیریت روانی و واقعی بازار ارز، سرنوشت کل اقتصاد ملی را رقم میزند.
سیاستهای ارزی در راستای تثبیت نرخ ارز و جلوگیری از سقوط ارزش پول
یکی از ابزارهای اصلی بانک مرکزی در شرایط جنگی، مداخله مستقیم در بازار ارز است. بانک مرکزی میتواند از ذخایر ارزی خود برای عرضه ارز در بازار و جلوگیری از سقوط ارزش پولملی استفاده کند. این اقدام اگرچه در کوتاهمدت موثر است، اما در بلندمدت نیازمند مدیریت دقیق ذخایر و یافتن منابع جایگزین از طریق دیپلماسی مالی یا پیمانهای پولی دوجانبه است. بانکهای مرکزی معمولاً از مجموعهای از سیاستها برای تثبیت نرخارز بهره میگیرند:
-مداخله مستقیم در بازار ارز به شکل خرید یا فروش ارز برای تنظیم نرخ
-اعمال کنترلهای ارزی به صورت محدودکردن دسترسی افراد و شرکتها به ارزخارجی برای جلوگیری از سفتهبازی
-ایجاد نرخهای ارز چندگانه به شکل تخصیص نرخهای ترجیحی برای واردات کالاهای اساسی در شرایط جنگی
هرچند این سیاستها ممکن است باعث بروز ناکارآمدیها و بازار سیاه شوند، اما در شرایط اضطراری جنگی، به عنوان ابزاری برای کنترل اوضاع اجتنابناپذیر هستند. بانک مرکزی همچنین با انتشار پیامهای رسمی و شفاف میتواند از "جنگ روانی" در بازار ارز بکاهد. اعلام تعهد به حفظ ارزش پول ملی یا معرفی سیاستهای جدید، در بسیاری موارد نقش مهمی در آرامسازی بازار دارد.
نظر شما