پروفسور "اندرو اسوالد"، استاد اقتصاد و علوم رفتاری در دانشگاه وارویک انگلیس، عناوین دائمی و مدعو در دانشگاههای آکسفورد، مدرسه اقتصاد لندن، پرینستون، دارتموث، هاروارد و زوریخ داشته است. وی در سال ۱۹۸۰ دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد در زمینه نظریه رفتار اتحادیههای کارگری دریافت کرد. او همچنین در حوزههای دستمزدها، بیکاری، کارآفرینی، رضایت شغلی، شادی و سلامت روان تحقیق کرده است. پژوهشهای اندرو در مرزهای بین اقتصاد، روانشناسی، همهگیرشناسی و پزشکی قرار دارد. علاوه بر این، او در تحقیقات مربوط به تغییرات اقلیمی نیز مشارکت دارد. وی در اکتبر ۱۹۹۹ به عنوان پژوهشگر به مؤسسه پژوهشی مستقل و غیرانتفاعی مستقر در آلمان پیوست. این مؤسسه در زمینه اقتصاد کار تحقیقاتی انجام میدهد و با دانشگاهها، نهادهای دولتی و سازمانهای بینالمللی همکاری دارد. اسوالد درباره یک سیاست مناسب پولی، معتقد است که خروجی یک سیاست مناسب باید پیش از هر چیز، بر به حداقل رساندن تورم متمرکز باشد. وی میگوید که به نظر من که مورد قبول همه اقتصاددانان نیست، تورم صفر، وضعیت ایدهآل است.
اگرتضادی بین سیاستهای مالی و پولی وجود داشته باشد، هدفگذاری تورمی در معرض خطر قرار میگیرد. به همین دلیل، من طرفدار یک نهاد مستقل برای تعیین سیاست پولی هستم (مانند آنچه در انگلیس و ایالات متحده وجود دارد). دولتها تمایل دارند رونقهای اقتصادی کوتاهمدت ایجاد کنند و چندان به پیامدهای بلندمدت توجهی ندارند (چرا که سیاستمداران تا آن زمان دیگر در قدرت نخواهند بود). سیاست پولی باید نقش "هوشیارسازی" اقتصاد را ایفا کند و میتوان گفت که این سیاست، باید همواره آینده را مدنظر داشته باشد.
در خصوص ترسیم بهترین مسیر تحقق رشد اقتصادی از طریق سیاستهای پولی و مالی که در نهایت به اشتغالزایی و توسعه بازار کار منجر شود، باید گفت که رشد اقتصادی هنوز به درستی توسط اقتصاددانان درک نشده است، اگرچه بیشتر آنها این موضوع را نمیپذیرند. این رشد تقریباً به طور کامل ناشی از پیشرفتهای فنی است، که تا حد زیادی خارج از کنترل دولتها قرار دارد. در سال ۲۰۲۵، منطقی است که به خاطر داشته باشیم در مقایسه با علم پزشکی، علم اقتصاد هنوز چندین قرن عقبتر است. سیاستمداران نیز معمولاً تواناییهای خود را بیش از حد ارزیابی میکنند و دوست دارند اعتبار تغییرات چرخه اقتصادی را، حتی اگر خودشان نقشی در آن نداشته باشند، به نام خود ثبت کنند.
کشورها امروزه برای کنترل نرخ تورم ابزارهای رایجی مانند نرخ بهره، هزینههای دولتی و نرخ مالیات را در اختیار دارند. بانکهای مرکزی میتوانند از طریق کنترل عرضه پول و استفاده از ابزار نرخ بهره، کنترل انتطارات تورمی و جلوگیری از فاصله گرفتن نرخ تورم از نزدیکی صفر را دنبال کنند.
در شرایط فعلی، چالشهای سیاسی تاثیر بسیار زیادی بر تضعیف کارکرد تصمیمات کلان اقتصادی دارند. شرکتها برای سرمایهگذاری در پروژهها نیاز به وجود فضای اطمینان نسبی دارند. دولتها زمانی که سیاستهای خود را دائماً تغییر میدهند و از تعهداتشان عقبنشینی میکنند، دچار خطای بزرگی میشوند. این رفتار را امروزه در بسیاری از نقاط جهان مشاهده میکنیم.
هرچند کسری بودجه شرایط نامناسبی را در اقتصاد ایجاد میکند، اما این موضوع پیچیدهتر از آن است که بتوان پاسخی ساده به آن داد، اما در دورههای کوتاهمدت، زمانی که بحرانهایی مانند کووید کشورها را درگیر میکند، داشتن کسری بودجه سیاستی منطقی است.
درباره مسئله بانک محور بودن یک اقتصاد و فشار برای دریافت منابع بانکی، توجه به نکاتی ضروری است. شرکتها برای سرمایهگذاری و توسعه نوآوریها به سرمایه نیاز دارند و این امر باعث افزایش ثروت جهانی میشود. وجود بانکها در اقتصاد ضروری است، همانطور که وجود پول برای انجام معاملات میان افراد و شرکتها لازم است. نوسانات بازار سهام و گاهی سقوطهای آن اجتنابناپذیر است، اما بانکها در صورتی که ذخایر کافی داشته باشند، میتوانند برای تامین مالی در اقتصاد قابلاعتماد باشند.
نظر شما