اقتصاد ایران در حال حاضر با دو چالش اساسی و در هم تنیده دست و پنجه نرم میکند: مهار تورم فزاینده و تامین مالی بنگاههای اقتصادی. بانک مرکزی در این میان نقشی حیاتی و دوگانه بر عهده دارد؛ از یک سو باید با اعمال سیاستهای پولی مناسب، آتش تورم را فرو نشاند و از سوی دیگر، نبض حیات تولید و صنعت را از طریق تسهیل تامین مالی بنگاهها زنده نگه دارد. این تعادل ظریف، نیازمند تدبیر، درایت و هماهنگی میان تمامی ارکان دولت و نهادهای اقتصادی است. در شرایطی که انتظارات تورمی در جامعه بالاست و عواملی از جمله کسری بودجه دولت، تنگنای ارزی و جنگ روانی دشمن بر مشکلات میافزاید، اتخاذ رویکردهای جامع و کارآمد بیش از پیش ضروری به نظر میرسد.
این گفتوگو با محمدتقی فیاضی، کارشناس مسائل اقتصادی، به بررسی دقیق ابعاد این چالشها و ارائه راهکارهای عملی برای برونرفت از وضعیت فعلی میپردازد. فیاضی با تاکید بر لزوم انضباط مالی در دولت و شرکتهای دولتی، مقاومت بانک مرکزی در برابر چاپ پول و اصلاح ساختاری بودجه، راهبردهایی را برای کنترل تورم و هدایت نقدینگی به سمت تولید ارائه میدهد. وی همچنین به نقش تعیینکننده بازار سرمایه در تامین مالی بنگاهها و لزوم شفافسازی سیاستهای ارزی و خارجی برای مدیریت انتظارات تورمی اشاره میکند. در ادامه، جزئیات دیدگاههای این کارشناس مسائل اقتصادی در خصوص این مسائل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
بانک مرکزی چگونه میتواند در شرایط کنونی، هم تورم را کنترل کند و هم تامین مالی بنگاهها را انجام دهد؟
مسائل اساسی، فارغ از شرایط بحرانی فعلی، مانند کسری بودجه دولت و اتکای شرکتهای دولتی به منابع بانک مرکزی، همچنان پابرجاست. شاید اکنون که شرایط بحرانی شده، این ضرورت بیشتر احساس میشود که دولت در هزینههای غیرضروری یا غیرمولد صرفهجویی کرده، آنها را حذف کند و به منابع بانک مرکزی متوسل نشود. شرکتهای دولتی نیز باید انضباط مالی داشته باشند و سختگیریها از طریق وزارت اقتصاد و دیوان محاسبات اعمال شود تا هزینههایشان کنترل شده و چه مستقیم و چه غیرمستقیم به سراغ بانک مرکزی نروند. بانکهای تجاری نیز به همین شکل و مواردی مانند بانک آینده باید واقعاً تعیین تکلیف شوند. بنابراین، مسئلهای که از قبل مانده و شامل متوسل شدن دولت به بانکهای تجاری زیانده و منابع بانک مرکزی است، اکنون فوریت و ضرورت بیشتری پیدا کرده است. دولت میتواند از همینجا انضباط مالی را برقرار کند تا فشار کمتری به منابع بانک مرکزی وارد شود. مقامات بانک مرکزی نیز باید مقاومت بیشتری نشان دهند، بهویژه اکنون که فشار زیادی از طرف واحدهای تولیدی مبنی بر کمبود نقدینگی وجود دارد. اما به نظر من، عدد تورمی مهمتر است. در بلندمدت، کنترل تورم است که باعث رشد اقتصادی میشود. تزریق و چاپ پول ممکن است در کوتاهمدت رونق ایجاد کند، اما این رونق زودگذر و کمفایده خواهد بود.
در مورد اینکه دولت یا بانک مرکزی برای وضعیت فعلی چه باید کنند، فعلاً شرایط برای تکنرخی شدن ارز ایجاب نمیکند. بانک مرکزی همچنان باید سیاست چندنرخی ارز را ادامه دهد تا شرایط بحرانی موجود برطرف و آرامش بیشتری ایجاد شود. بنابراین، میتواند در همین دو سه نرخ، برای کالاهای اساسی، دارو و مواد غذایی ارز تخصیص دهد. هرچند متاسفانه در مورد مواد غذایی، با وجود دریافت یارانه (ارز ترجیحی)، قیمت آن به طور متوسط بیشتر از قیمت جهانی است و این جای سوال دارد که این پول واقعاً کجا میرود. شاید پاسخ این باشد که بخش زیادی از آن به جیب دلالان میرود. بنابراین در سیاستهای ارزی، همچنان باید سیاست چندنرخی دنبال شود: یک نرخ برای کالاهای اساسی، یک نرخ متوسط (که بانک مرکزی برای صنایع در نظر میگیرد) و یک نرخ آزاد هم برای کسانی که نیاز به سفر یا کالای لوکس دارند. در خصوص تامین ریالی صنایع، بانک مرکزی باید در برابر چاپ پول یا قرار دادن خط اعتباری در اختیار بانکها مقاومت کند. اما از طرف دیگر، بانکهای تجاری باید به سمت تعطیل کردن بنگاهداری خود بروند تا بتوانند از طریق فروش داراییهایشان نقدینگی ایجاد کنند و بنگاهها از نظر مالی تامین شوند. ضمن اینکه تامین مالی بنگاهها فقط از طریق بانک نیست، آنها میتوانند سراغ سایر شیوههای تامین اعتبار هم بروند. اکنون هم فرصت مناسبی است که تامین مالی از بانکمحوری خارج شده و به سمت سایر بازارها از جمله بازار سرمایه برود. مقاومت بانک مرکزی در مقابل چاپ پول بسیار مهم است، بهویژه اکنون که انتظارات تورمی خیلی بالا است و احتمال افزایش تورم زیاد است. بنابراین، بانک مرکزی باید در این زمینه مقاومت کند.
اشاره کردید انتظارات تورمی در سطح بالایی قرار دارد. برای اینکه بتوان این انتظارات را تا حدودی کنترل کرد، در سیستم اقتصادی کشور باید چه اتفاقی بیفتد؟
بخش زیادی از کنترل انتظارات بیشتر برمیگردد به اینکه بانک مرکزی و دولت بتوانند انتظارات را از طریق اخبار مثبت به بازار کنترل کنند و تا حدودی هم اقدامات عملی انجام دهند. همین که بانک مرکزی در برابر چاپ پول مقاومت کند، چه برای بانکهای تجاری که به بنگاهها تزریق شود و چه در مقابل دولت، اگر این نشانه به بازار منتقل شود، خودش میتواند یک علامت مثبت باشد. اما بخش زیادی از آن بحث روانی و تبلیغاتی است، بیشتر نیاز است مقامات سیاسی و بانک مرکزی اخبار مثبت به بازار منتقل کنند.
بقیه دستگاهها و ارگانها باید چه اقدامی اکنون در این شرایط انجام دهند تا ثبات نسبی اقتصادی ایجاد شود و تورم افزایش پیدا نکند؟
اگر دولت بتواند جذب منابع را بدون تامین مالی از بانک مرکزی انجام دهد و بانک مرکزی سختگیری بیشتری بر بانکهای تجاری، بهویژه آنهایی که برداشت دارند، اعمال کند و در شرکتهای دولتی انضباط مالی برقرار شود، و دولت بهطور مشخص اصلاحیه انجام داده و یک سری برنامهها را حذف کند، این اصلاحات لزوماً نباید نیروی انسانیمحور باشد و میتواند شامل پروژههایی باشد که کمترین منابع انسانی را درگیر میکنند. اگر این پروژهها حذف شوند و بودجه اصلاح شود، هم در عمل باعث جلوگیری از کسری بودجه میشود و هم پیام خوبی به جامعه منتقل میکند که دولت در حال کاهش هزینههای خود است. بانک مرکزی نیز به همین شکل، بهویژه درباره بانکهایی که اکنون مشکل دارند، باید اقدامات جدی انجام دهد. درباره سایر دستگاهها مثل وزارت بهداشت یا وزارت جهاد کشاورزی که متصدی تامین دارو و مواد غذایی هستند، باید برنامههایی برای کنترل قیمت این اقلام اعمال کنند. همانطور که گفتم، مواد غذایی با وجود تعلق ارز ترجیحی، قیمت آن بالاتر از قیمت جهانی است. همچنین در بودجه دولت، میتواند علاوه بر اصلاح هزینهها، در درآمدها نیز اصلاحاتی انجام دهد بهنحوی که کسانی که مالیات نمیدهند، مالیات بپردازند و منابع دولت تقویت شود.
قرار بود امسال تامین مالی بنگاهها از سمت بازار سرمایه، بهخصوص برای بنگاههای بزرگ، انجام شود. اکنون شرایط فراهم است؟ اگر هست، چه اقداماتی باید انجام شود؟
اکنون مشکلی که وجود دارد این است که بنگاهها تمایلی ندارند به سمت بازارهای موازی از جمله بازار سرمایه بروند، مگر اینکه مجبور باشند. هزینه تامین مالی در آنجا شاید ۴۰-۵۰ درصد و نزدیک نرخ تورم باشد. اما بنگاهها به آن سمت نمیروند چون میتوانند منابع بانکی با نرخ سود ۲۳ درصد تامین کنند، وقتی نرخ تورم ۴۰ تا ۴۵ درصد است، باید با ۴۰ درصد تامین مالی کنند زیرا نرخ واقعی سود نباید کمتر از نرخ تورم باشد. اگر سه-چهار درصد کارمزد و هزینه بانکی هم اعمال شود، به علاوه ۴۰ درصد سود، بنگاه باید ۴۳ درصد سود را در هزینههایش لحاظ کند و حساب کند که آیا این تامین مالی میصرفد یا خیر؟ در چنین شرایطی، سیستم معیوب است. اگر بانک مرکزی مقاومت کند و فعلاً چاپ پول رخ ندهد، آنهایی که واقعاً نیازمند هستند، به سمت بازار سرمایه خواهند رفت. بازار سرمایه هم اگر نرخها نزدیک به نرخ واقعی بازار باشد، میتواند منبع خوبی برای تامین مالی باشد.
برخی انتقادها به سیاستهای پولی بانک مرکزی در زمینه کنترل نقدینگی وارد میشود. اما بانک مرکزی سیاستی بینابینی میان سیاست انقباضی و انبساطی اتخاذ کرده تا از یکسو مانع رکود شود و از سوی دیگر تورم افزایش نیابد. پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟
تنها سیاست درست، کنترل تورم است. بانک مرکزی میتواند چاپ پول کند و یک رونق موقت ایجاد کند، اما این رونق کوتاهمدت و ناپایدار است و در بلندمدت اقتصاد دوباره به روند طبیعی خود بازمیگردد. اگر قرار باشد رشد اقتصادی یک یا دو درصدی باشد، حتی اگر با چاپ پول در یک سال سه یا چهار درصد رشد و اشتغال ایجاد شود، در سالهای بعد این روند ادامه پیدا نمیکند، اما هزینههای آن باقی میماند. این هزینهها از جیب مصرفکنندگان و عموم مردم پرداخت میشود و به جیب تولیدکنندگان و برخی بنگاهها میرود. بنابراین، وقتی نرخ تورم بالا است، هیچ سیاستی بهجز کنترل تورم معنا ندارد. به نظر من، بانک مرکزی باید تمام تمرکز خود را بر کنترل تورم بگذارد. اگر نرخ تورم به زیر ۱۰ درصد برسد، آن زمان میتوان میان رونق کوتاهمدت و یک یا دو درصد افزایش مختصر نرخ تورم دست به انتخاب زد. از رونق گرفته تا تامین مالی بنگاهها، اولویت نخست بانک مرکزی فقط و فقط باید فعلا کنترل تورم باشد تا اینکه تورم تکرقمی شود.
کنترل تورم را با کاهش نقدینگی انجام دهد؟
بله، تمام شواهد و تجربهها نشان داده ریشه تورم در ایران چاپ پول است. بنابراین، فعلاً با تصمیم بانک مرکزی موافق هستم.
تاثیری که جنگ روانی همزمان با جنگ نظامی دارد، چه اندازه بر انتظارات تاثیر میگذارد؟
مفهوم انتظارات ذهنی است. مصرفکننده به گذشته نگاه میکند. گذشته چه بوده است؟ گذشته همواره تورم افزایشی بوده است. بنابراین نه تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا، وقتی در گذشته روندی تکرار شده باشد، فعالان اقتصادی انتظار دارند همان اتفاق در آینده نیز رخ دهد. متاسفانه ما تورمهای بالایی در گذشته داشتهایم و همین موجب شده کارگزاران اقتصادی انتظار داشته باشند این روند در آینده نیز ادامه یابد. بنابراین کنترل این انتظارات بسیار دشوار است. در مقاطع مختلف، دولتها وعدهها و گفتاردرمانیهایی داشتهاند، اما در عمل نادرست از آب درآمده است. اگر دولت واقعاً به دنبال توافق باشد، باید آن را سریع و صریح اعلام کند. ضمن اینکه اکنون چندصدایی بسیار مشاهده میشود. مثلاً یک مقام نظامی یا سیاسی یا نماینده مجلس اعلام میکند جنگ خواهد شد. اگر واقعاً قرار است جنگی رخ دهد، باید اجازه داد هزینه آن یکباره پرداخت شود، نه اینکه از ابتدا تا انتها هزینههای سنگین روانی بر اقتصاد تحمیل شود. این چندصدایی باعث میشود دولت و حتی بانک مرکزی نتوانند انتظارات تورمی را کنترل کنند. باید صدای واحد و سیاست واحدی وجود داشته باشد. در سیاست خارجی نیز باید تنها یک سخنگو وجود داشته باشد و سیاست واحدی اعلام شود. متاسفانه اکنون آشفتگی در بیان مواضع و دیدگاهها وجود دارد، یک مشاور چیزی میگوید، دبیر شورای عالی امنیت ملی یا سخنگوی وزارت خارجه چیز دیگری میگوید و بانک مرکزی سیاست متفاوتی اعلام میکند. بسیاری از این مواضع همراستا نیستند. کنترل انتظارات تورمی نیازمند اقدامات عملی است. اگر دولت واقعاً جدیت برای کنترل تورم دارد، مهمترین اقدام عملی آن باید ارائه بودجه اصلاحی باشد. ردیفهایی که غیرمولد هستند و هیچ کمکی به اقتصاد نمیکنند و حتی زیانده هستند باید حذف شوند. نهادهایی که تاکنون مالیات نمیپرداختهاند، از جمله برخی نهادهای انقلابی، باید مالیات بدهند. این اصلاحات میتواند حتی منجر به مازاد بودجه شود. چنین اقدامی پیام بسیار قدرتمندی به جامعه و کارگزاران اقتصادی منتقل میکند. از نظر روانی نیز دولت باید مواضع خود را شفاف اعلام کند و از طریق صحبتهای متفرقه منتقل نکند. این موضوع نیاز به هماهنگی دارد. حداقل میتوان از طریق دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک سیاست واحد در حوزه سیاست خارجی اعمال و اعلام شود. اگر توافقی در جریان است، باید آشکارا گفته شود تا فعالان اقتصادی و جامعه بدانند که کنترل تورم و مردم اولویت نخست است. این پیام هم باید عملی باشد و هم در سطح تبلیغاتی و افکار عمومی مدیریت شود.
نظر شما