تنشهای سیاسی و جنگها تاثیر مستقیمی بر وضعیت اقتصادی کشورهای درگیر و تاثیر غیرمستقیم بر اقتصاد سایر کشورها دارند. منطقه خاورمیانه که تقریبا میتوان گفت در هر برههای اشکال متفاوتی از جنگ و ناآرامی سیاسی را تجربه میکند، شرایط دشوارتری نسبت به سایر مناطق دارد، تا جایی که بسیاری از کشورها و نهادهای منطقهای و بینالمللی، وضعیت آن را در لبه پرتگاه توصیف کردهاند. بدیهی است که چنین وضعیتی، شرایط اقتصادی را پیچیدهتر کرده و مشکلات بزرگتری را چه در انجام فعالیتهای داخلی و چه در ارتباط با جهان خارج و تعامل اقتصادی در سطح بینالمللی به همراه دارد. در هیمن زمینه دکتر "شادی احمد"، کارشناس مسائل اقتصادی به پرسشهای مطرح شده در این زمینه پاسخ داد. وی دکترای اقتصاد و تحلیلگر مسائل اقتصادی از کشور سوریه است.
منطقه خاورمیانه به دلیل ویژگیهای خاص خود، اغلب دچار چالشهای سیاسی، جنگ و تنشهای منطقهای است. وجود ریسکهای سیاسی تا چه میزان به آسیب اقتصادی برای کشورها منجر خواهد شد؟
منطقه خاورمیانه همواره درگیر جنگ و نبرد بوده و دلیل همه این درگیریها وجود رژیم صهیونیستی است که خود، کانون تروریسم است. علاوه بر این، سیاستهای آمریکا در منطقه نیز که طی سالهای گذشته به وحشتناکترین شکل ممکن ظاهر شد، به این وضعیت دامن میزند. این تنشها و ناآرامیهای سیاسی موجب پیچیده شدن تلاش کشورهای منطقه در مسیر توسعه شده وهمزمان، باعث میشود که ملتهای منطقه نتوانند در مسیر پیشرفت و شکوفایی اقتصادی قرار گیرند. در مقابل، خسارتهای اقتصادی که به این کشورها تحمیل میشود، موجب افزایش فقر و ناامیدی ملتهای منطقه و همچنین در مقابل، موجب گسترش فعالیتهای اقتصادی غیر قانونی اسرائیل و ایالات متحده از طریق اعمال محاصره اقتصادی علیه کشورها و اقداماتی از این دست میشود. بنابراین اقدامات غیر قانونی افزایش یافته و سطح توسعه در کشورها کاهش پیدا کرده است.
یکی از بازارهایی که به سرعت با افزایش میزان تنشها و ریسکهای سیاسی در کشورها واکنش نشان میدهد، بازار ارز است. چگونه باید از انتقال آثار منفی تنشهای سیاسی به بازار ارز جلوگیری کرد؟
طبیعتا در سایه وجود ناآرامیها در منطقه، سرمایهگذاران، انجام فعالیتهای اقتصادی در حوزههایی مانند صنعت، گردشگری و کشاورزی را کنار میگذارند و در مقابل به سمت فعالیت در بازار ارز دیجیتال یا فارکس و یا هر بازار مجازی دیگر از این قبیل میروند. این اقدامات موجب میشوند، فعالیتهای اقتصادی کاذبی شکل بگیرد و در نتیجه باعث ایجاد شکاف عمیق در اقتصاد شود. مشخص است که بلوک آمریکایی و اروپایی از این وضعیت سود میبرند، چرا که بازار فارکس و بازار ارز دیجیتال که به این دو بلوک وصل هستند، ممکن است در یک لحظه سقوط کنند و میلیاردها دلار پول سرمایهداران از بین برود.
آیا سیاستهای بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار اصلی بازار پول و ارز در مواقع بحران در مدیریت بازار ارز، کماثر و یا خنثی میشود؟
طبیعتا مسئولان امور مالی و اقتصادی در کشورها نقش بزرگی دارند که در چنین شرایطی باید ایفا کنند تا مانع از ورود عمیق سرمایهگذاران به بازارهای ارزی و یا سهامهای بینالمللی شوند. در این راستا، باید بازارهای سهام داخلی تقویت شده تا پولهای موجود در کشورها در این بازارها به کار گرفته شوند. حال، بانکها چگونه میتوانند در این بخش مداخله موثر داشته باشند؟ این موضوع به سه عامل بستگی دارد: اول قدرت پول ملی، دوم حُسن مدیریت در بانکهای مرکزی و سوم نیز رهایی از نظام دلاریزه که آمریکا به واسطه تسلط بر سیستمهایی چون سوئیفت و نقل و انتقلات مالی، بر اقتصاد جهان سیطره پیدا کرده است. بنابراین اگر بانکهای مرکزی منطقه بتوانند از سیطره دلار رهایی یابند، سلطه دلار آمریکا تضعیف میشود و این امر باعث بهبود روند اقتصادی خواهد شد.
افزایش وابستگی به برخی ارزها مانند دلار برای کشورها به ویژه در مواقع بحران و تنشها، هزینهزا میشود و مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پولی را دشوارتر میکند. در این زمینه چه توصیهای دارید؟
بله، اتکا به دلار به عنوان تنها ابزار پرداخت، بسیار هزینهزاست، چرا که کشورها گاهی اوقات برای حفظ نرخ دلار، به شکل گستردهای تواناییهای داخلی خود را مستهلک کرده و به کار میگیرند، گویی که این کشورها در جایگاه شورای فدرال رزرو در آمریکا برای تضمین نرخ دلار ایفای نقش میکنند. بنابراین بدیهی است که این اقدام توانمندیهای اقتصادی کشورها را دچار فرسایش میکند و تلاش دولتها را هدر میدهد. نخستین پیشنهاد این است که یک سیستم تبادل دوجانبه بین کشورها بر اساس مبادله با پول محلی وجود داشته باشد و سپس این سیستم مالی از وضعیت دوجانبه به یک سیستم منطقهای ارتقا یابد و این امر موجب میشود که بتوان به صورت تدریجی دلار را از مبادلات اقتصادی کنار گذاشت. یا اینکه باید پولهای واحد مشترکی بین دو و یا چند کشور و یا یک بلوک اقتصادی وجود داشته باشد و همین پولهای مشترک میتوانند پولهای محلی را در برابر سلطه دلار تقویت کنند.
تا چه میزان به جنگ روانی بر علیه اقتصاد کشورها معتقدید؟ اینکه برخی قدرتها برای تضعیف اقتصاد کشورهای هدف، از طریق فضای مجازی و رسانهها حس نااطمینانی و ترس را به جامعه القا کرده و در نتیجه نرخ ارز افزایش یابد.
طبیعتا جنگ روانی در تضعیف تواناییهای داخلی نقش بسیار بزرگی دارد، زیرا در برخی کشورهایی که کنترل قوی از سوی بانک مرکزی وجود ندارد، بسیاری از مردم تحت تاثیر شایعهها قرار میگیرند و نرخ بازارهای سیاه و بازارهای موازی در این زمینه تعیینکننده خواهند بود. به عنوان مثال از طریق یک کانال تلگرام، وقتی نرخگذاری ارز صورت میگیرد نشاندهنده شکننده بودن بازار است چون این نرخگذاری بر اساس شاخصهای اقتصادی کشور انجام نمیشود. بنابراین باید همیشه یک فرهنگ و رویکرد آگاهسازی برای مردم داشته باشیم و آنها را آگاه کنیم که کاهش ارزش پول محلی به زیان خود آنها خواهد بود و کسی که به عنوان یک سرمایهگذار در این بازارها فعال میشود، به شکل غیرمستقیم در کاهش ارزش پول ملی سهیم است.
نظر شما