رضا فراهانی- پژوهشگر اقتصادی: جنگ روانی در اقتصاد، جنگی بیصدا اما عمیقاً اثرگذار است، جنگی که نه با توپ و تانک، که با روایتها، نشانهها و سیگنالها پیش میرود و مسیر انتظارات و تصمیمهای خانوارها، بنگاهها و بازارهای مالی را عوض میکند. در محیطهایی که تورم مزمن، شوکهای بیرونی و نااطمینانی سیاستی حضوری پُررنگ دارند، اثر روایتها چند برابر میشود. یک شایعه درباره نرخ ارز میتواند الگوی قیمتگذاری را در سراسر زنجیره تامین جابهجا کند، یک توییت پُرنفوذ درباره سلامت بانک، قادر است به هجوم سپردهها سرعت بدهد و یک جمله مبهم در بیانیه سیاستی، سببساز خارج شدن توقعات تورمی از لنگر خود است. پژوهشهای بینالمللیِ سالهای اخیراز «اقتصاد روایتها» تا ارزیابی کمی ارتباطات سیاست پولی نشان دادهاند که داستانها و ادراکها میتوانند به اندازه متغیرهای بنیادی، در شکلدهی چرخههای اقتصادی نقش داشته باشند.
این متن با تکیه بر شواهد معتبر بینالمللی، سازوکارهای اثرگذاری جنگ روانی بر اقتصاد را توضیح میدهد و سپس بر اساس اقتضائات ایران، یک «راهبرد تابآوری ارتباطی» برای بانک مرکزی ارائه میکند، راهبردی که بر شفافیت فعال، مدیریت علمی شایعه (اینفودمیک) و تقویت اعتماد عمومی استوار است.
۱- سازوکارها: روایت، انتظارات و نااطمینانی چگونه به متغیرهای واقعی وصل میشوند؟
نخست، کانال انتظارات تورمی، مطالعات میدانیِ بزرگ مقیاس نشان میدهد حتی بیان ساده هدف تورمی یا متن بیانیه سیاستگذار میتواند انتظارات خانوار را جابهجا کند، به شرط آنکه پیام، روشن، قابل فهم و بهموقع باشد. از منظر سیاستگذاری، این یعنی «چگونگی گفتن» گاهی همسنگ «چه گفتن» است. بهروزرسانیهای پژوهشی بانکهای مرکزی و نهادهای بینالمللی نیز تاکید میکنند خانوارها به تجربه شخصی تورم و روایتهای غالب بسیار حساساند و گذردهیِ پیامهای رسمی، بدون زبان روشن و کانالهای مناسب، محدود میشود.
دوم، کانال نااطمینانی سیاستی، شاخص نااطمینانی سیاست اقتصادی (EPU: Economic Policy Uncertainty) که بر پایه بسامدِ خبرهای حاوی ابهام و تعارض سیگنالهای سیاستی در رسانهها ساخته میشود، به طور معناداری با افت سرمایهگذاری، اشتغال و نیز افزایش نوسان بازارها همبستگی دارد. وقتی افق سیاستگذاری مبهم است و پیامهای ناهمساز به گوش میرسد، بنگاهها راهبرد «صبر و مشاهده» را برمیگزینند، تصمیمهای سرمایهگذاری را به تعویق میاندازند و به سبب جبران ریسک، هزینه تامین مالی افزایش مییابد. از اینرو، در اقتصادهایی که با شوکهای پیدرپی مواجهاند، انسجام روایی و پیشبینیپذیری پیامهای سیاستگذار خود به منزله ابزاری برای تثبیت اقتصادی عمل میکند (Baker, Bloom, & Davis, ۲۰۱۶).
سوم، کانال نظام بانکی و رسانههای اجتماعی: تجربه فروپاشی بانک سیلیکونولی در ۲۰۲۳ نشان داد شبکههای اجتماعی میتوانند «شتاب هجوم» را به طور بیسابقهای افزایش دهند. پژوهشهای تجربی با دادههای توییتر نشان میدهد بانکهایی که از پیش در معرض بحثهای پُرحجم توییتری بودند، در دوره بحران افت ارزش بیشتری را تجربه کردند، پیوندی معنادار که بُعد ارتباطی ریسک سیستمی را برجسته میکند. برای سیاستگذار پولی، معنایش این است که «پایش روایت» به اندازه نسبتهای نظارتی باید جدی تلقی شود (Cookson et al., ۲۰۲۳).
چهارم، کانال بازار ارز و خودتحققبخشی روایتها: ادبیات بحرانهای ارزی، از نسل دوم و سوم مدلها تا تحلیلهای رفتاری، توضیح میدهد چگونه روایتِ «ناتوانی دفاع از نرخ» یا «کمبودِ قریبالوقوع ارز» میتواند با ایجاد رفتارهای گلهای، خود به تضعیف ترازنامهها و فشار بر ذخایر بیانجامد و پیشگوییهای بدبینانه را محقق کند. چنین دینامیکی در محیطهای شکننده و وابسته به سیگنالهای انتظاری، برجستهتر است.
پنجم، کانال بازار سرمایه و خبرهای کاذب: مطالعاتی که اثر «خبر جعلی» را بر بازده سهام سنجیدهاند، اثرات کوتاهمدت و جهتدار (بهویژه برای اخبار منفی کاذب) گزارش میکنند، نشان میدهد بازارهای مالی هم نسبت به شوکهای اطلاعات نادرست آسیبپذیرند و مکانیزمهای کشف و تصحیح خبر اهمیت حیاتی دارد.
شواهد بینالمللیِ قابل اتکا برای طراحی سیاست فراتر از مکانیزمها. چند مثال و شواهدی، برای سیاستگذار پولی راهگشاست:
- اقتصاد روایتها: رابرت شیلر (نوبلیست ۲۰۱۳ اقتصاد) نشان میدهد روایتهای عامهپسند میتوانند مانند ویروس، مسری شوند و رخدادهای کلان را رقم بزنند که نتیجهگیری سیاستیاش واضح است و شکست دادن روایتهای مخرب، با «بیاعتنایی» ممکن نیست و باید روایت جایگزینِ معتبر، ساده و قابل انتقال ساخت (Shiller, ۲۰۱۷).
- اثرگذاری ارتباطات بانک مرکزی: مرورهای نو و کارآزماییهای تصادفی کنترلشده نشان میدهد ارتباطات روشن نه صرفاً فنی، بر انتظارات اثر میگذارد و اعتماد را تقویت میکند، اما پیچیدگی پیام یا دوگانگی سیگنالها، رسایی پیام را کم میکند.
- اینفودمیک و مدیریت شایعه: دستورالعملهای سازمان جهانی بهداشت (با آنکه حوزه سلامت است) چارچوبی عملی برای «شنود نگرانیها، تولید محتوای باکیفیت، تابآورسازی جامعه و مشارکت فعال» پیشنهاد میدهد، این چارچوب بهروشنی قابل بومیسازی برای اقتصاد نیز است.
- پریبانکینگ (Inoculation/Prebunking): این تکنیک پیشگیرانه در برابر اطلاعات نادرست یا شایعات است که به افراد کمک میکند تا توانایی تشخیص و مقابله با اطلاعات گمراهکننده را افزایش دهند. در این روش، به افراد اطلاعاتی در مورد تکنیکهای رایج دستکاری اطلاعات (مانند قطبیسازی، برچسبزنی یا خارجکردن از بستر) داده میشود تا به آنها آموزش داده شود چگونه این تکنیکها به کار میروند و چگونه میتوانند به آنها واکنش نشان دهند. این فرآیند مانند واکسن زدن در برابر شایعات و اطلاعات نادرست عمل میکند. مشابه واکسیناسیون که بدن را در برابر ویروسها مقاوم میسازد، در این روش به ذهن افراد آموزش داده میشود که چگونه از پذیرش اطلاعات گمراهکننده یا شایعات جلوگیری کنند و به این ترتیب از «دستکاری» افکار و نظراتشان در برابر اطلاعات غلط یا مغرضانه محافظت میشود. مطالعات نشان دادهاند که این نوع آموزشها میتواند هم در آزمایشگاهها و هم در دنیای واقعی موثر باشد.
- پریبانکینگ و شبیهسازی اطلاعات غلط: آموزشهای کوتاه و هدفمند در این زمینه توانایی افراد را در شناسایی و رد اطلاعات غلط به طور معناداری افزایش میدهد. این آموزشها معمولاً شامل موارد زیر است:
- قطبیسازی (Polarization): فرآیند تبدیل یک مسئله به دو دیدگاه متضاد و مخالف که باعث میشود افراد تمایل به انتخاب یک طرف از این دو دیدگاه پیدا کنند و از گفتوگو و تفاهم با دیگران خودداری کنند.
- برچسبزنی (Labeling): اختصاص یک برچسب به فرد یا گروهی خاص بهگونهای که اعتبار آنها زیر سوال برود و یا در چشم عموم منفی جلوه کنند.
- خارجکردن از بستر (Decontextualization): ارائه اطلاعات یا رویدادها بدون ذکر زمینههای کامل، که میتواند باعث گمراهی و سوءتفاهم شود.
این تکنیکها کمک میکند تا افراد با آگاهی بیشتر، از تاثیرپذیری اخبار و اطلاعات گمراهکننده جلوگیری کنند.
اقتضائات ایران: حساسیت بالا به سیگنالها و لزوم انسجام روایی:
در اقتصاد ایران، تورمهای بالاتر از هدف طی سالهای اخیر، نوسانات نرخ ارز و وزن پُررنگ انتظارات در قیمتگذاری بنگاهها، محیطی میسازد که در آن «سیگنالهای ارتباطی» اثر فزاینده دارند. ساختار رسانهایِ متکثر با ضریب نفوذ بالای پیامرسانهای اجتماعی، هم فرصت است و هم تهدید. فرصت برای رساندن پیام روشن به شهروندان و فعالان اقتصادی و تهدید از حیث گسترش سریع شایعات معتبرنما. افزون بر آن، شوکهای ژئواقتصادی و تحریمها، دامنه روایتهای منفی را وسیعتر میکند و هر ابهام در پیام سیاستی، میتواند به سرعت به «داستانِ غالب» بدل شود.
راهبرد تابآوری ارتباطی: دهگانه عملیاتی برای بانک مرکزی
منشور اخلاقیِ اطلاعات و آزادی بیان: هر اقدام ارتباطی باید صریحاً متعهد به حقوق شهروندی و آزادی بیان باشد، تمرکز بر ارتقای «تمامیت اطلاعات» و شفافیت، نه سرکوب محتوا. توصیههای OECD بر توازن میان مقابله با اطلاعات گمراهکننده و صیانت از آزادیها تاکید دارند و این چارچوب، مبنای اعتماد و مشروعیت ارتباطی است.
شفافیتِ برنامهمحور و پیشنگر: انتشار تقویم ارتباطی ثابت (زمان و قالب بیانیهها، نشستهای خبری، دادههای کلیدی)، گزارشهای روایتمحور از منطق تصمیمات (به زبان غیرفنی) و «پرسشوپاسخهای استاندارد» برای موضوعات حساس (نرخ ارز، ذخایر، سلامت بانکی). تجربه و راهنماهای IMF درباره شفافیت و ارتباطات بانک مرکزی، چارچوب عملی ارائه میکند.
واحد «اینفودمیک اقتصادی : تیمی بینبخشی (ارتباطات، آمار و داده، نظارت بانکی، حقوقی) با سه ماموریت بررسی دیجیتال نگرانیهای عمومی، سنجش جرقههای شایعه و تولید پاسخهای سریع و قابل بازنشر در قالبهای کوتاه (کارت، ویدئو، دایرهالمعارف شایعات). الگوی WHO برای مدیریت اینفودمیک، راهنمای طراحی فرآیند و مهارتهاست.
پایش علایم زودهنگام با اکنونسنجی: استفاده از روندهای جستوجو، الگوهای ترافیک وب و شاخصهای احساسات در شبکههای اجتماعی، برای ساخت «داشبورد هشدار» پیرامون موضوعات حساس (برداشت سپرده، اخبار ارزی، سقف برداشت،…)، با پروتکلهای روشن حفظ حریم خصوصی. این زیرساخت، زمان واکنش را از «روز» به «ساعت» کاهش میدهد.
پریبانکینگِ عمومی (Prebunking): پیشتر هم در این رابطه گفتیم، اما اجمالا در این راستا میبایست قبل از بحران، ویدئوهای بسیار کوتاه و بازیوار درباره تکنیکهای رایج دستکاری (مثلاً «خارجکردن از بستر»، «قطبیسازی»، «برچسبزنی») منتشر شود. هدف، واکسیناسیون شناختی شهروندان و فعالان اقتصادی است تا در مواجهه با موجهای خبری، شکاف صحتسنجی کوچکتر شود. آزمایشهای میدانی، کارایی این رویکرد را تایید کردهاند.
بازطراحی زبان بیانیههای سیاستی: کاهش اصطلاحات فنیِ بینیاز، افزودن «خلاصه مدیریتیِ یکصفحهای»، استفاده از نمودار روایتمحور (چه میبینیم؟ چرا؟ چه میکنیم؟ چه ریسکهایی داریم؟) و ارائه سناریوها بهجای قطعیتهای شکننده. یافتههای BIS و مرورهای دانشگاهی نشان میدهند صراحت و سادگی، گذردهی پیام را تقویت میکند.
مطالعات نشان میدهند اعتماد، «ضریب تقویتکننده» کارایی سیاست پولی است. ارتباطاتِ صرفاً اظهاری، بدون ایجاد معنا و روایتِ قابلباور از مسیر سیاست، نمیتواند نقش مهارکنندهای بر انتظارات داشته باشد. لازم است نهاد سیاستگذار، به جای واکنشمحور بودن، «سوژهسازیِ روایت» کند و توضیح دهد چرا بین دو گزینه سیاستی، مسیر X انتخاب شده، «اگر هیچ اقدامی نمیکردیم چه میشد»، ریسکها کداماند و چگونه پایش میشوند. این سبک، هم با شواهد تجربیِ اثرگذاری ارتباطات سازگار است و هم با اصول شفافیت نوین. نهایتا میتوان گفت، در میدان نامرئیِ جنگ روانی اقتصادی، اعتماد همان خط مقدم است. روایتهای قدرتمند، اگر با شفافیت پیشنگر، مدیریت علمی شایعه، پریبانکینگ و یکپارچگی سیگنالهای سیاستی همراه شوند، میتوانند انتظارات را در جهت هدفهای ثبات قیمت و سلامت مالی همسو کنند.
نظر شما