در بخش دوم از سلسله مقالات مرتبط با پرونده پژوهشی "تجربه جهانی مدیریت عملیات دستکاری روانی در بازارهای مالی"، به سراغ اقتصاد ایالات متحده رفته و از ناکامیهای این کشور در مدیریت عملیات روانی در بازارهای پولی و مالی پرده برداشته و تبعات و پیامدهای منفی این مسئله در اقتصاد آمریکا را تبیین مینماییم.
جهان نظارهگر شکست حکمرانان آمریکایی در مقابله با عملیات روانی مهندسیشده در اقتصاد
با وجود پوششهای رسانهای قدرتمندانه و بمباران بیوقفه دادهها و اطلاعات ساختگی از سوی بزرگترین رسانهها و خبرگزاریهای مطرح حامی ایالات متحده، این کشور را میبایست به عنوان یکی از ناکامترین اقتصادهای جهانی در عرصه مدیریت عملیات روانی در بازارهای مالی نام برد. در حقیقت، به زعم بسیاری از کارشناسان، متخصصان و صاحبنظران پولی، مالی و بانکی، خاستگاه گسترش و رواج پُرشتاب مهیبترین و هولناکترین بحرانهای اقتصادی یک قرن اخیر، از فاجعه رکود بزرگ در ۱۹۲۰ میلادی گرفته تا متشنجترین بحرانهای مالی، بانکی و بهداشتی سالهای اخیر، ریشه در عدم توانایی حاکمیت کلان سیاسی و اقتصادی ایالات متحده در مواجهه و مقابله با دستکاریهای روانی اختلالآفرین مهندسیشده در بازارهای مالی داشته که موجب شده این التهابات فراگیر به سرعت به سایر نقاط جهان و اقتصادهای کوچک و متوسط تسری پیدا کند. اما از آنجا که قدرت رسانهها در شکلگیری پیشبینیها و انتظارات آتی بازیگران اقتصادی و شهروندان یک کشور، نقش اساسی ایفا میکند، ایالات متحده توانسته با حاکمیت مطلق بر بزرگترین جراید مطبوعاتی و رسانههای خبری مطرح جهان و تغذیه کامل و خارج از عرف سرمایه و جریان مالی مورد نیاز سالانه این نهادها، نقش خود در بروز این تشنجات مالی و اقتصادی، اندک جلوه دهد.
با این حال، با توجه به اینکه اعتماد به رسانههای خبری، همواره دچار درجهای از شکنندگی بوده و میدانیم که در نهایت، عامه مردم میبایست برای دسترسی به موضوعات خبری دارای اهمیت و خواندن صحیحترین گزارش از حقایق به وقوع پیوسته اقتصادی، به رسانههای باز در سراسر جهان تکیه کنند، همین چالش محتوای خبری متناقض و شبههانگیز و همچنین چالش عدم تقارن اطلاعاتی فیمابین خروجی گزارشها و تحلیلهای رسمی مراکز تحقیقاتی و آنالیز دادههای معتبر بینالمللی و آنچه که رسانههای آمریکایی منعکس کردهاند، عمق فاجعه سیاستگذاری ناکارآمد حکمرانان آمریکایی در فرآیند مدیریت عملیات روانی و مقابله با دستکاریهای سودجویانه و فرصتطلبانه ذهنی و فکری مهندسیشده اختلال آفرین و شکست حاکمیت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده در این عرصه را به وضوح نشان میدهد.
در یکی از سمبلیکترین نمونههای ناکامی ایالات متحده در باب مدیریت عملیات روانی بازارها، میتوان به شکست تمام عیار اقتصاد آمریکا در بحران مالی ۲۰۰۸ اشاره کرد که به گفته بسیاری از تحلیلگران بازار سرمایه، دستکاری روانی و اختلالآفرینیهای ذهنی مهندسیشده منسجم، نظاممند و کاملا حسابشده، در کمتر از ۴۸ ساعت، آنچنان مکانیزم عملیاتی بازار بورس و اوراق بهادار ایالات متحده را دچار آشفتگی و التهاب فراگیر کرد که بزرگترین بحران ورشکستگی بازارهای سهام جهان در بیش از نیم قرن اخیر به وقوع پیوست و حکمرانان مدعی آمریکایی تنها نظارهگر شعلههای سر به آسمان کشیده این آتشسوزی مهیب بودند.
نمونهای دیگر، مسئله تصویب قانون معادن زغال سنگ توسط دولت اول دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۹ میلادی بود. در حقیقت، در ژانویه سال دوهزار و نوزده میلادی، دقیقا دو سال پس از آغاز دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده، بخش قابل توجهی از وعدههای اقتصادی وی در ارتباط با بهبود وضعیت شاخصهای کلان اقتصادی، به ویژه نرخ تورم، کاهش سطح بدهی در تراز پرداخت های تجاری و افزایش سطح اشتغال، تحقق نیافته بود. از سوی دیگر، در نظرسنجی عمومی مشهور نشریه فایننسال تایمز در مارس ۲۰۱۹ مشخص شد که سطح محبوبیت ترامپ به میزان ۳۴ درصد نسبت به آغاز دوران ریاست جمهوریاش، افت کرده است. همین امر موجب شد که تیم اقتصادی دونالد ترامپ، برای موفقیت در انتخابات آتی و تغییر شرایط، دست به اقدامی ناقض قوانین بینالمللی و در خلاف منافع عامه مردم ایالات متحده بزند. در آوریل ۲۰۱۹، دونالد ترامپ تصمیم گرفت که لایحه مرتبط با فعالیت مجدد معادن زغال سنگ و صنایع وابسته به سوختهای فسیلی در مناطق مرکزی و جنوبی ایالات متحده را در کنگره به تصویب برساند و بدین ترتیب، ناکارآمدی کابینه اقتصادی خود در افزایش نرخ اشتغال را از طریق نقض معاهده آب و هوایی پاریس و افزایش تولید گازهای گلخانهای، خارج از تعهدات منطقهای و جهانی خود، پوشش دهد. اما عملیات روانی مهندسیشده ایجاد شده توسط گروههای مخالف وی نگذاشت که این لایحه به سرانجام برسد و عملا با اعتراضات عمومی شدید به وجود آمده و افزایش قابل توجه نرخ انتظارات منفی آتی اقتصادی شهروندان این کشور، دولت ایالات متحده با همه بازوهای رسانهای و خبری به ظاهر قدرتمند خود، مجبور به عقبنشینی از این اقدام شد.
بنابراین از آنجا که از دیرباز تاکنون، مسئله اثرگذاری کُنشهای روانی تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر بازارهای مالی، یکی از مهمترین دغدغههای حاکمیتهای جهان بوده و حتی میتوان گفت که موثرترین ابزار در دست سیاستمداران جهان برای ایجاد چالشهای سیاسی و اقتصادی در کشورهای هدف، همین عامل بوده است، لذا میتوان با استناد به آنچه در پژوهشهای علمی و گزارشهای عملیاتی معتبر قابل مشاهده است، عنوان کرد که حاکمیت سیاسی و سیاستگذاران کلان ایالات متحده، یکی از ناکامترین دولتمردان جهان در فرآیند مقابله و مواجهه و مدیریت عملیات روانی و دستکاریهای مهندسیشده در بازارهای پولی و مالی بوده و هستند.
پیامدهای عدم توانایی سیاستگذاران آمریکایی در مدیریت عملیاتهای روانی در بازارهای مالی
در جهت بررسی پیامدها و تبعات منفی و سهمگین عدم توانایی سیاستگذاران آمریکایی در مدیریت عملیاتهای روانی در بازارهای مالی، دو خروجی مهم اثبات شده رسمی علمی و عملیاتی قابل تبیین است:
خروج سرمایه از ایالات متحده و کاهش نرخ سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اقتصاد آمریکا
طبق آمارهای رسمی موجود و منطبق با گزارشهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، در سالهای اخیر و به ویژه بعد از بحران مالی ۲۰۰۸، به سبب مواجهه و پاسخگویی ضعیف و شکننده رگولاتورها و تنظیمکنندگان بازارهای مالی ایالات متحده در مقابل شوکهای اقتصادی، بانکی و ارزی منتج از عدم مدیریت موثر و کارآمد تبعات حاصل از عملیات دستکاری روانی در بازار، نرخ خروج سرمایه از اقتصاد ایالات متحده افزایش یافته و در روی دیگر سکه، اقتصاد آمریکا با کاهش قابل توجه حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی روبرو شده است. در حقیقت، با نادیده گرفتن نرخ سرمایهگذاریهای حاکمان کشورهای حوزه خلیجفارس در اقتصاد ایالات متحده، که وجه فرا اقتصادی و جنبه سیاسی- امنیتی آن بر هیچ شهروندی در سراسر جهان پوشیده نیست، در عمل، بخش اعظمی از سرمایههای فعالان اقتصادی، مالی و بانکی در حال خروج از ایالات متحده و ورود به بهشتهای مالیاتی جهان و مناطق آزاد اقتصادی پُربازده و در عین حال، باثبات و پایدار است.
دلیل چنین اتفاقی کاملا واضح و مبرهن است. یک سرمایهگذار و فعال مالی، در یک تصمیمگیری عقلایی، تمایلی به این مسئله ندارد که دارایی هنگفت خود را در بازارهای یک همچین اقتصاد نامتعادل، ملتهب و متلاطمی که در مقابل کوچکترین تنش افکارعمومی و مختصرترین اختلالات و دستکاریهای روانی مهندسیشده، شدیدترین واکنشهای منفی را نشان میدهد نگه داشته و ترجیح میدهد که این سرمایه را به بسترهای مالی در اقتصادهای باثباتتری که سیاستگذاران کلان حاکمیتی آنها توانایی بیشتری در مدیریت انتظارات منفی شهروندان و فعالان اقتصادی (به سبب بالا بودن نرخ شاخص اعتماد و سطوح ارتقا یافته مولفه سرمایه اجتماعی) دارند، منتقل نمایند.
لذ منشاء و ریشه بخش عظیمی از آنچه که به عنوان نشانههای بارز افول اقتصادی ایالات متحده و پایان تراژیک هژمونی دلار آمریکا در اقتصاد جهان مطرح است، به فقدان عملکرد کارآمد سیاستگذاران آمریکایی در زمینه مدیریت عملیات روانی در بازارهای پولی و مالی باز میگردد.
افزایش پیشبینی نشده نرخ تورم به دلیل بروز اختلالات روانی مهندسیشده
یکی دیگر از مهمترین تبعات عدم توانایی سیاستگذاران آمریکایی در مدیریت عملیاتهای روانی در بازارهای مالی این کشور، بروز افزایش غیر قابل پیشبینی در سطح عمومی قیمتها در این کشور و وقوع تورمهای ناگهانی و تا حدی، مهارناپذیر بوده است. در حقیقت، به دلیل شکنندگی و سطح مقاومت به شدت پایین بازارهای مالی، دارایی و سرمایهای اقتصاد ایالات متحده نسبت به آسیبپذیری از محتواها و دادهسازیهای خبری چالشبرانگیز، نامتقارن و بحرانآفرین که توسط کارتلهای قدرتمند سیاسی و اقتصادی این کشور در جهت دستکاری روانی بازارها و بروز اختلالات مهندسیشده در مناسبات مالی، پولی، بانکی و ارزی در راستای دستیابی به اهداف سودجویانه و فرصتطلبانه صورت میپذیرد، نرخ تورم ایالات متحده همواره دستخوش تغییرات ناگهانی بوده است.
مهمترین نمود این مسئله در بحران مالی ۲۰۰۸ و بحران پاندمی کرونای ۲۰۱۹ خود را نشان داد که شایعهپراکنیهای متعدد خبری، رسانهای و مطبوعاتی که به صورت کاملا سازماندهیشده و مویرگی، به قلب بازارهای مالی و اذهان شهروندان و فعالان اقتصادی این کشور نفوذ میکرد، توانست در مدت زمان کمی، نرخ تورم به ویژه در کالاهای اساسی و استراتژیک نظیر موادغذایی و خوراکیها را در بازههای زمانی بسیار کوتاهمدت، را به اوج خود برساند و نرخ تابآوری اقتصاد داخلی آمریکا را در مقابل این عملیاتهای روانی اختلالآفرین، به شدت کاهش داده و با ادامه این روند در طول زمان و تشدید فزاینده و تصاعدی نرخ انتظارات تورمی منفی شهروندان، فقدان یک مدیریت منسجم، فراگیر و موثر در مواجهه با این عملیاتهای روانی، بیش از پیش خود را هوایدا ساخت و بار دیگر، ناتوانی سیاستگذاران و حکمرانان پُرمدعای ایالات متحده در مدیریت یک فرآیند نسبتا قابل مهار عمومی و ملی را به همگان نشان داد.
نظر شما