عیسی رضایی - مدیر ارشد اسبق در نظام بانکی: اقتصاد ایران در برههای حساس قرار دارد و تحریمهای جدید با عنوان "مکانیزم ماشه" و "اسنپبک"، بار دیگر سایه خود را بر فضای اقتصادی کشور افکندهاند. نمیتوانیم این تحریمها را تنها دارای آثار روانی بدانیم، چرا که تفاوتهای اساسی با دورههای قبلی دارند. در گذشته، بسیاری از بخشها مستقیماً درگیر این سطح از محدودیتها نبودند، اما اکنون شرایط تغییر کرده و این امر، مقابله با تبعات را دشوارتر میسازد. به نظرم، این تحریمها تأاثیرات عملی و ملموسی بر اقتصاد ما خواهند داشت. برخی بر این باورند که تمرکز این بندهای تحریمی بر حوزههای هستهای و موشکی، به صورت مستقیم بر مبادلات تجاری و فروش نفت اثر نمیگذارد. اما واقعیت این است که چه در بخش نفتی و چه غیرنفتی، چه هستهای و چه غیره، محوریت همه این مبادلات "نظام بانکی" است. این نظام بانکی است که به راحتی اجازه عبور از تحریمها را نمیدهد و کشورهای طرف معامله ما را نیز وادار به ایجاد محدودیت میکند. تجربه ما با کشورهایی حتی نظیر پاکستان، که بابت مطالباتمان حاضر به پرداخت نمیشدند، گواه روشنی بر این مدعاست. حتی کشورهای همسایه نیز مجبور میشوند مراودات نقدی را با مشکل مواجه کنند و در نهایت، ما ناچاریم به سمت تهاتر پیش برویم. بنابراین، نمیتوان گفت که این تحریمها تنها تاثیر روانی دارند.
درباره همراهی چین و روسیه در دوره قبلی تحریمها و تغییر مواضع آنها در شرایط کنونی نیز نظرات متفاوتی وجود دارد. ممکن است بتوان اندکی امیدواری داشت، اما باید واقعبین بود. کشوری مانند چین که حدود صد میلیارد دلار روابط تجاری با آمریکا دارد، با اندک تغییری در این روابط، همه چیز به هم میریزد. این کشورها شاید در حد اظهار نظر واکنش نشان دهند، اما در عمل، خاصیت تحریم این نیست که درها را کاملاً به روی ما ببندد، بلکه هزینه همکاری با ما را بالا میبرد و آنها نیز در ازای این همکاری، انتظار تخفیفهای بیشتری دارند.
فارغ از بحثهای بینالمللی، آمادگی داخلی کشور نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از اقداماتی که طی دو سال گذشته انجام شد، افزایش راهبردی ذخایر طلا و ارز توسط بانک مرکزی بود تا در شرایط بحرانی بتواند مداخلاتی داشته باشد و ذخایر ارزی و طلای کشور برای شرایط احتمالی جنگ تامین شود. این دست اقدامات خوب است، اما دیدگاه شخصی من این است که علاوه بر تمرکز بانک مرکزی بر جمعآوری طلا و ارز، بهتر است تمرکز خود را بر تامین اقلام اساسی مردم بگذارد که بیشتر مربوط به موادغذایی و کالاهای ضروری است. ما در شرایط تحریمی هستیم و طبیعتاً مواد اولیه سختتر پیدا میشود. دلیلی ندارد بانک مرکزی همچنان ارز ارزان در اختیار واردکنندگان قرار دهد. تمرکز بانک مرکزی باید بر این باشد که به نان و آب مردم آسیب نرسد. بقیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان خودشان باید راهی بیابند.
در مورد بحث تکنرخی کردن ارز، برخی منتقدند که چرا به سمت آن حرکت نمیشود؟ از نظر من، در شرایط فعلی شدنی نیست. در شرایط بحرانی نباید تصمیمات ثابت و سنگین گرفت. وضعیت ما عادی نیست و نباید دست به تغییرات گستردهای زد که باعث آشفتگی داخلی شود. تکنرخی یا چندنرخی بودن ارز را باید با شیب ملایم ادامه داد. خودم قائل به تکنرخی شدن هستم، اما نه در حال حاضر شرایط کشور اورژانسی است و نمیتوان با قوانین عادی حرکت کرد. باید منتظر بمانیم تا زمانی که از بحران خارج شویم. پس از آنکه دیگران با ما کنار آمدند و ما با دیگران کنار آمدیم، میتوان به سمت تکنرخی شدن رفت. اکنون زمانش نیست.
همین صحبت در خصوص سیاستهای پولی بانک مرکزی نیز مطرح است که در شرایط فعلی، بانک مرکزی سیاستی میان انقباضی و انبساطی اتخاذ کرده است. برخی معتقدند باید به سمت سیاستهای انبساطی پیش برویم، ولی بانک مرکزی نمیخواهد تورم بیش از این افزایش یابد. باید جهتگیری ما به سمت کاهش نرخ سود باشد و از طرف دیگر جلوی مصرف بیرویه گرفته شود که مجموعه این اقدامات سیاست انقباضی را اقتضا میکند. برای سیاست انبساطی مگر ما درآمد داریم؟ مگر خلق پول جدید یا آورده تازهای داریم که یکباره نرخها را بالا و پایین کنیم؟ اصلاً شدنی نیست. در این شرایط ما برای ارز محدودیت میگذاریم، بعد برای پول ملی سیاست انبساطی داشته باشیم؟ چون این دو با هم سازگار نیستند. منتقدان اشتباه میکنند؛ این دو سیاست با یکدیگر نمیخوانند. باید فعلاً انقباضی رفتار کرد و شرایط را کنترل کرد تا عنان کار از دستمان خارج نشود. اگر سیاست انبساطی پیش بگیریم، کنترل از دست بانک مرکزی خارج میشود و هر کسی هر کاری که میخواهد انجام میدهد. برخی فقط نظریه میخوانند و درگیر اجرا نیستند. روی کاغذ میگویند سیاست انبساطی یا انقباضی باشد، اما در عمل نتیجه متفاوت است.
در جنگ دوازدهروزه شاهد پرهیز مردم از رفتار هیجانی و همدلی آنها بودیم. برای تقویت روحیه عمومی، متولیان بانک مرکزی باید با توسعه زیرساختها و سامانههای حیاتی نظیر شتاب و ساتنا، آمادگی لازم را برای مواجهه با بحرانهای پیشبینینشده فراهم آورند. این موضوع روحیه مردم را حفظ میکند. بانک مرکزی باید دو، سه سامانه جایگزین برخط برای مردم آماده داشته باشد. دفعه پیش برای شاپرک و ساتنا تلاش کردند، اما خدا را شکر نتوانستند. این بار اگر بزنند و کارتهایمان کار نکنند چه کار کنیم؟ علاوه بر سامانهها، بحث تامین کالاهای ضروری و اساسی هم موثر است. دیدگاهم این است که بانک مرکزی ولو ارز همه را قطع کند، اما کالاهای اساسی را تامین کند تا مردم در آن مقاطع احساس کمبود نکنند. مردم کاری ندارند پتروشیمی و... تامین میشوند یا خیر؟ مهم این است که نان، مرغ، گوشت قرمز و دانههای روغنی تامین شود. مردم عادی با تولید کاری ندارند؛ آنها فقط نیاز روزمره خود را میبینند.
نظر شما