پروفسور "جفری ساکس"، استاد دانشگاه و مدیر مرکز توسعه پایدار دانشگاه کلمبیا آمریکا و مشاور ویژه سابق دبیرکل سازمان ملل، معتقد است که بزرگترین منبع بیثباتی در اقتصاد ایران عامل خارجی است و نه داخلی. جفری دی ساکس، استاد دانشگاه و مدیر مرکز توسعه پایدار در دانشگاه کلمبیا است، جایی که او موسسه زمین را از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۶ مدیریت کرد. رئیس مشترک شورای مهندسین سازمان ملل متحد برای انتقال انرژی، کمیسر کمیسیون توسعه پهنای باند سازمان ملل متحد، آکادمیک آکادمی علوم اجتماعی پاپی در واتیکان و استاد افتخاری توسعه پایدار در دانشگاه سان وی، از دیگر عناوین وی است.
او مشاور ویژه سه دبیر کل سازمان ملل متحد بوده است. ساکس از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸، مشاور ویژه دبیر کل سازمان ملل در زمان بان کیمون بود و قبل از سال ۲۰۱۶، سمت مشاورهای مشابهی در رابطه با اهداف توسعه هزاره (MDGs)، شامل هشت هدف اجرایی بینالمللی برای کاهش فقر شدید، گرسنگی و بیماری تا سال ۲۰۱۵ را بر عهده داشت. در ارتباط با اهداف توسعه هزاره، او اولین بار در سال ۲۰۰۲ در دوره کوفی عنان به عنوان مشاور ویژه دبیرکل سازمان ملل منصوب شد.
ساکس بیش از ۲۰ سال را به عنوان استاد در دانشگاه هاروارد گذراند و در آنجا مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خود را دریافت کرد. وی همچنین ۴۰ دکترای افتخاری نیز دریافت کرده است. ساکس اخیراً با حکم رئیسجمهور فرانسه نشان لژیون افتخار و نشان صلیب را از رئیسجمهور استونی دریافت کرده است. جدیدترین کتاب او عصر جهانی شدن: جغرافیا، فناوری و نهادها (۲۰۲۰) است. در ادامه گفتوگوی اختصاصی هفتهنامه تازههای اقتصاد با پروفسور "جفری ساکس" آمده است.
در یک اقتصاد متلاطم، تحولات سیاسی تا چه اندازه موفقیت یا شکست سیاستهای بانک مرکزی را تعیین میکند؟
وظیفه بانک مرکزی شامل کمک به تامین مالی دولت به شیوهای باثبات، تثبیت سطح قیمتها، تثبیت اقتصاد ملی و دفاع از سیستم بانکی در برابر خطر سقوط است. در شرایط عادی اقتصادی، این اهداف به طور متقابل قابل دستیابی هستند. در مواقع بحران جدی، چه به دلیل شوکهای شدید اقتصادی و یا یک شوک حاد ژئوپلیتیکی، ممکن است این اهداف از دسترس خارج شوند و به یک بحران پولی و یا مالی منتج شود. در مورد روسیه، ایران، ونزوئلا، کرهشمالی، کوبا و چندین کشور دیگر که مورد هدف آمریکا قرار گرفتهاند، بحران اصلی خصومت رژیم آمریکاست که هر کاری به جز جنگ انجام میدهد تا مانع ایران شود و این یک داستان قدیمی است. ایالات متحده اکنون در تلاش است تا دولت ایران را تخریب کند. علت اصلی سیاست آمریکا وجود مسئله خاصی با ایران نیست، بلکه اهمیت استراتژیک ایران در غرب آسیا و تلاش آمریکا برای تسلط بر همه مناطق از جمله غرب آسیا است. بنابراین ایران مانعی مقابل هژمونی ایالات متحده است. ابزارهای اقتصادی قدرت ایالات متحده، به ویژه تحریمهای اقتصادی، مالی و فناوری، نه تنها به اقتصاد ایران آسیب میزند، بلکه مستقیماً مانع از توانایی ایران برای تجارت با سایر کشورها و حفظ ثبات پول ملی میشود. هدف تحریمهای آمریکا هم همین است. این تحریمها بر اساس قوانین بینالمللی غیرقانونی است. دهها کشوری که اکنون تحت تحریمهای آمریکا هستند باید این تحریمها را در دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) و سایر مراکز و نهادها به چالش بکشند.
پیچیدگی کار بانک مرکزی در برخی از نقاط جهان مانند خاورمیانه این است که تحولات سیاسی و جنگ در منطقه، سیاستهای همه بانکهای مرکزی کشورها را به چالش میکشد. برای کنترل این مشکل چه باید کرد؟
مهمترین رویکرد این است که دولت ایران مستقیماً به بحران ژئوپلیتیک رسیدگی کند. این را میتوان به دو روش اصلی انجام داد. اول، باید همکاری منطقهای وجود داشته باشد تا آمریکا نتواند استراتژی امپریالیستی "تفرقه بیانداز و حکومت کن" را دنبال کند. محمدجواد ظریف، معاون راهبردی سابق رئیسجمهور ایران، اخیرا پیشنهاد تشکیل انجمن گفتوگوی غرب آسیای مسلمان (MWADA) را ارائه کرده است. این نوع همکاریهای منطقهای، نه تنها به بانکهای مرکزی، بلکه به ژئوپلیتیک نیز کمک میکند. دوم، باید همکاری قوی در داخل بریکس وجود داشته باشد، که وزنه تعادل مهمی برای هژمونی غرب فراهم میکند. گام کلیدی در اینجا این است که کشورهای عضو بریکس مکانیسمهای موثر پرداخت غیر دلاری ایجاد کنند تا بتوان بر تحریمهای غرب غلبه کرد. اگر بریکس با موفقیت سازوکارهایی را برای ایران و سایر کشورها ایجاد کند تا از تحریمهای غرب عبور کنند، ثبات بخش پولی و مالی بسیار افزایش مییابد.
تحولات سیاسی و ایجاد ترس از آینده، انتظارات تورمی جامعه را تحریک میکند. نمونههایی از آن در هجوم ناگهانی مردم در کشورها برای تهیه مایحتاج وجود دارد. وقوع این نوسانات چقدر سختی اقدام بانک مرکزی برای کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی را افزایش میدهد؟
مهار تورم به کنترل کسری بودجه و جلوگیری از بحران در سیستم بانکی بستگی دارد. هم مسائل مربوط به ایجاد کسری بودجه و هم سیستم بانکی با فشارهای ائتلاف ایالات متحده روبرو هستند. البته علاوه بر مقابله با فشارهای بینالمللی، سیاستهای کلان حرفهای در داخل کشور نیز باید دنبال شود.
در دنیا به سمت استقلال بانکهای مرکزی رفتهاند، اگر این استقلال خدشهدار شود، چه ضررهایی برای اقتصاد کشورها خواهد داشت؟
بانکهای مرکزی هرگز به طور کامل از دولتها مستقل نیستند. آنها در خدمت ثبات سیاسی، پولی و اقتصادی هستند. البته اگر خود دولت عامل بیثباتی باشد، بانک مرکزی میتواند وزنه تعادلی برای دولت باشد. با این حال، در مورد ایران، بزرگترین منبع بیثباتی، خارجی است و نه داخلی.
آیا سیاستگذاران بانک مرکزی باید تاثیر تحولات سیاسی بر سیاستهای پولی را یک چالش واقعی بدانند و آن را در برنامههای خود در نظر داشته باشند؟
البته. بانکهای مرکزی باید سیاستهای پولی و مالی را با توجه به شرایط واقعبینانه پیش روی یک کشور از جمله تحولات سیاسی مدیریت کنند. در حالت ایدهآل، هم دولت و هم بانک مرکزی درک مشترکی از بهترین مسیر رو به جلو برای کشور ایجاد میکنند. در خصوص ایران، اهداف باید تقویت عضویت در بریکس و همبستگی قوی منطقهای باشد. ایجاد چنین بستر ژئوپلیتیکی، تقویت بزرگی برای ثبات پولی و ژئوپلیتیکی ایران خواهد بود. بهترین گام این است که آمریکا به تحریمهای اجباری بیپروا، غیرقانونی و ناعادلانه خود علیه ایران و بسیاری از کشورهای دیگر پایان دهد و وارد دیپلماسی بر اساس حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل شود.
نظر شما