اقتصاد برای رشد و پویایی، نیازمند ثبات و پیشبینیپذیری است. وقوع حوادث غیرمترقبه، بهویژه درگیریهای نظامی، این ثبات را متزلزل کرده و تعادلهای اقتصادی را برهم میزند. در رویارویی اخیر، اقتصاد ایران با وجود غافلگیری اولیه، توانست با تکیه بر مجموعهای از تمهیدات، همکاری بخش خصوصی و همراهی مردم، از یک بحران گسترده عبور کند. این تجربه، در کنار موفقیتها، درسهای مهمی را برای آینده سیاستگذاری کشور به همراه داشت. در گفتوگو با ابراهیم بهادرانی، مشاور عالی اتاق بازرگانی ایران به تحلیل ابعاد این بحران، از مدیریت ارزاق و کنترل بازار ارز گرفته تا نقد ریشهای سیاستهای اقتصادی بلندمدت کشور پرداخته شده است.
اخیراً کشور با یک جنگ ناخواسته مواجه شد. این رخداد چه پیامدهای اولیهای برای اقتصاد کشور داشت و برای افزایش تابآوری در برابر اتفاقات مشابه آتی، چه راهکارهایی باید در دستور کار قرار گیرد؟
اقتصاد به شرایطی باثبات نیاز دارد و حوادثی نظیر جنگ، این ثبات را دچار تزلزل میکند. در این دوازده روز نیز شاهد برخی عدم تعادلها بودیم که خوشبختانه با تمهیدات اندیشیده شده، تا اندازهای جبران و آن عدم تعادل به تعادل تبدیل شد. مسئله اول این دوازده روز، بحث غافلگیری بود. تا آنجایی که من بررسی کردم، هیچکس توقع نداشت رژیم صهیونیستی به ناگاه این حرکت را آغاز کند. بنابراین، این یکی از درسها برای ماست. ما با دشمنانی روبرو هستیم که نمیتوان چندان به گفتهها یا اعمالشان اتکا کرد یا توقع داشت به قوانین بینالمللی پایبند باشند. ما این قضیه را در غزه و لبنان نیز شاهد بودیم. بهتر است بگویم قوانین و مقررات بینالمللی برای کشورهای ضعیف است، نه برای ابرقدرتها. پس دیگر نباید اجازه دهیم این غافلگیری خدای نکرده دوباره تکرار شود. مسئله دوم، عدم تعادلهایی است که ایجاد شد و باید برای آن چارهاندیشی کرد. مثلاً به خاطر دارید روز اول، ناگهان تمام راههای منتهی به شمال مسدود شد. این امر نشان میدهد آمادگی این موضوع را نداشتیم، وگرنه میشد با اعلام نیمهتعطیلی یا تعطیلی کامل، این بار ترافیک را سرشکن کرد تا سفر از تهران تا شمال، ساعتها به طول نیانجامد. البته اقدامات خوبی نیز انجام شد، به عنوان مثال در خصوص بنزین، با وجود کمبودها، وزارت نفت تلاش خود را کرد و بنزین را به جادهها رساند. اگرچه محدودیتی گذاشته بودند، ولی به هر حال مردم به مقاصد خود رسیدند و این یک اقدام خوب بود. مسئله بعدی، موضوع ارزاق و مایحتاج بود. تا آنجایی که شنیدهام، شش میلیون نفر به شمال کشور سفر کردند. اینکه ناگهان در دو استان شش میلیون نفر جمعیت اضافه شود، طبیعی است کمبودهایی به وجود بیاید، ولی با تلاشی که صورت گرفت، کمبودها اگرچه جزئی وجود داشت، ولی به گونهای نبود که مردم را دچار مضیقه کند که این مسئله مهمی بود و نشان داد مدیریت کشور تلاش خود را کرده است. از آن طرف، بخش خصوصی که مسئولیت حمل و نقل، توزیع و تولید ارزاق را بر عهده داشت، توانست همگام با دولت این سه مرحله را به نحو احسن طی و کمبودها را جبران کند.
نقش بخش خصوصی و مردم در مدیریت بحران و آرامبخشی به جامعه را چگونه ارزیابی میکنید و چه توصیههایی برای تداوم این نقشآفرینی موثر در آینده دارید؟
وقتی از بخش خصوصی صحبت میکنم، باید نقش مردم را هم به آن اضافه کنیم. مردم در هیجاناتی که در چنین مواردی پیش میآید، کمتر دچار شدند. در فروشگاهها برنج، روغن و موارد دیگر موجود بود، ولی مردم سعی در هجوم به آن نداشتند و این خود نقش مهمی در عرضه و تقاضای کالا دارد. فردی ممکن بود ده کیلو برنج نیاز داشته باشد و همان را میخرید، اما یک دفعه ده کیسه نمیخرید که انبار کند. ما در فیلمها یا اخبار شنیدهایم در کشورهای دیگر، حتی کشورهای متمدن، در چنین مواردی چگونه به فروشگاهها هجوم میآورند. بنابراین، این را هم باید به عنوان یک نقطه مثبت در نظر بگیریم. دولت اقدامات خوبی انجام داد که باید مبنای آینده قرار گیرد. قبلاً میگفتند کسی که ارز خود را تسویه نکرده، حق ترخیص کالای خود از گمرک را ندارد. در این دوره اعلام کردند میتوانید ۹۰ درصد کالا را ترخیص کنید و آن ۱۰ درصد را برای تضمین حق دولت نگه دارید. این قانون خوبی است. اگر ما این قانون را دائمی کنیم، بسیاری از مشکلات بخش خصوصی حل میشود، به خصوص که الان سیستم بانکی ما با سیستم بانکی دنیا منطبق نیست و خیلیها خودشان در خارج ارز دارند، کالا را میخرند و وارد میکنند، سپس در سیستم بانکی منتظر تخصیص ارز میمانند. نتیجه این میشود که کالا در بندر میماند و با توجه به آب و هوای بنادر، ممکن است دچار آسیب شود یا واقعهای مانند آنچه در بندر شهید رجایی رخ داد، پیش بیاید که برای مملکت خسارتبار بود. باید بروکراسی را به حداقل برسانیم. برخی مسئولین ما برای اینکه خیال خودشان راحت باشد و بعداً مورد ایراد قرار نگیرند، حداکثر سختگیری را اعمال میکنند. این به ضرر مملکت، خود آن سازمان، دولت و تولید است. دیدگاه من این است که برخی از این مقرراتی که در آن دوره اجرا شد، باید دائمی شود و نباید فقط محدود به آن دوازده روز یا شرایط بحرانی باشد.
بازار ارز برخلاف پیشبینیها، نوسانات شدیدی را تجربه نکرد. کنترل این نوسانات تا چه اندازه در مهار فشار روانی جامعه موثر بود؟
ارز متاسفانه در مملکت ما، بیشتر از آنکه تابع عرضه و تقاضا باشد، تابع هیجاناتی است که به آن اشاره کردید. خوشبختانه در این مورد اخیر یکی از دلایل، این بود که بازه زمانی بحران، خیلی طولانی نبود. دوم اینکه، در آن دوازده روز، کسی به دنبال خروج گسترده ارز نبود. اگر بودند و هجوم میآوردند، طبیعی بود تعادل عرضه و تقاضا به هم میخورد. در کنار این، بانک مرکزی و سیستم بانکی کار خوبی انجام دادند و آن تزریق ریال به بازار بود که این اقدام بسیار موثر بود، به خصوص که دو بانک ما در حوزه مسائل سایبری دچار مشکل شده بودند. کار خوب دیگری که بانک مرکزی انجام داد، مدیریت مسئله بانک سپه بود. خیلیها از این بانک حقوق میگیرند و دشمن هم با آگاهی از این موضوع، در این بانک اخلال ایجاد کرده بود. مسئولان کاری کردند که مردم، اعم از نظامی و غیرنظامی، توانستند آخر ماه حقوقشان را دریافت کنند. اقدامات بانک مرکزی از جمله افزایش عرضه ریال و همچنین مدیریت صحیح عرضه ارز، موثر بود. مدیریت بحران بانکهای سپه و پاسارگاد نیز اگرچه در مورد دوم موضوع کمی طولانیتر شد، اما مجموعه این اقدامات سیستم بانکی، بر عرضه و تقاضای ارز، پول و ثبات پولی کشور اثر گذاشت.
شبکه پرداخت کشور نیز با وجود حملات سایبری گسترده، پایدار ماند. این ثبات چه تاثیری بر ابعاد روانی و اقتصادی بحران داشت؟
تا آنجایی که اطلاع دارم و مدیر همین شبکه مطرح میکرد، سه سناریوی مختلف برای پشتیبانی از سیستم پرداختهای بانکی طراحی شده است. سناریوی سوم الان در حال پیگیری برای اجراست و دو سناریوی دیگر قبلاً اجرا شدهاند. الان دنیای سایبری است و کشوری که ۹۸.۵ درصد پرداخت و دریافت آن از طریق همین سیستم انجام میشود، باید برای آن فکر کند که اگر نارساییهایی برایش به وجود آمد، چه باید کرد. خوشبختانه برای این موضوع قبلاً فکر کرده بودند و پشتیبانیها برای این سیستمها خوب بود و باعث شد که دشمن به اهداف خود نرسد.
عملکرد جزیرهای و ناهماهنگی میان سیاستهای پولی، مالی و تجاری همواره به عنوان یک چالش مطرح بوده است. برای افزایش این هماهنگی و بهرهوری سیاستگذاری، دولت، بانک مرکزی و مجلس چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
گرفتاری ما این است که سیاستها و نحوه سیاستگذاری ما نیز عمیق نیست و میخواهیم مشکلات را با پولپاشی حل کنیم. وقتی مشکلات با پولپاشی حل شود، در نتیجه به کارهای اساسی کمتر فکر میکنید. فرض کنید میخواهید به مردم کمک کنید، بنزین هزار و پانصد تومانی عرضه میکنیم. چرا نیاییم این کمک را به صورت نقدی به آنها بدهیم و کالا را به قیمت واقعی خودش در اختیارشان قرار دهیم؟ این انحرافی است که مملکت را دچار مشکل کرده است. سرکوب قیمت، گرفتاری عجیب و غریبی برای اقتصاد و حتی مصرفکننده به وجود آورده است. وقتی قیمت را برای یک کالا واقعی تعیین نمیکنید، مصرفکننده را هم دچار گیجی میکنید. اگر بنزین را به قیمت واقعی آن عرضه کنیم، آیا این همه ترافیک و آلودگی هوا خواهیم داشت؟ فرد برای خریدن سبزی هم سوار ماشین میشود. اینها علامتهای غلطی است که به مردم میدهیم. خاطرم است زمانی در وزارت بازرگانی، در شمال نان بربری را خشک میکردند و به دام میدادند. وقتی علوفه را به قیمت بالاتر میدهید، اما قیمت نان از آن کمتر باشد، مشخص است که این کار را میکنند. ما سیاستهای غلط را به بهانه کمک به مردم اجرا میکنیم، در حالی که این کار منابع را ضایع میکند. بعد نتیجه این میشود که وقتی میخواهیم بودجهبندی کنیم، میبینیم درآمدمان زیر ۵۰ درصد هزینههایمان است و بقیه آن را باید یا از طریق فروش نفت یا از طریق استقراض از سیستم بانکی تامین کنیم. استقراض، تورم را به بالای ۴۰ درصد میرساند و همین تورم، به همان مردمی که میخواستیم به آنها کمک کنیم، بیشترین آسیب را میزند. درسی که باید بگیریم این است که خواستههای تولیدکننده، مصرفکننده و سیاستهای دولت باید در راستای ایجاد بهترین بهرهوری برای کشور باشد. هیچ چیزی جای بهرهوری را نمیگیرد.
اما طرحهایی مانند هدفمندی یارانهها در گذشته اجرا شده و جراحی اقتصادی دولت قبل نیز نتوانست به نتایج پایدار منجر شود. دلیل این ناکامیها چیست؟
موردی که در رابطه با بنزین اشاره کردید این است که باید بلندمدت باشد. باید بلندمدت فکر کنیم، نه کوتاهمدت. یک سال آن کار را کردیم و رها کردیم. هر کاری بخواهید انجام دهید، ممکن است در ابتدا با مشکلاتی روبرو شوید تا به مسیر درست بیافتید. اقتصاد نیز یک پروسه بلندمدت است. در رابطه با موضوع دوم، اقدام یکدفعهای انجام شد و آن بحث ارز بود. ارز را از چهار هزار و دویست تومان به بیست و هشت هزار و پانصد تومان رساندیم. نباید توقع داشته باشیم با این شوکی که وارد میکنیم، همه چیز روی روال عادی پیش برود. باید همه جوانب کار را بسنجیم و سیاستی جامع را اجرا کنیم، نه اینکه با یک افزایش قیمت همه مسائل را حل کنیم. این اقدامات ممکن است در ابتدا شوک وارد کنند، ولی به تدریج که جلو بروند، همان شوکها در دل خودشان تولید را افزایش میدهند و توزیع و مصرف را متعادل میکنند.
چگونه میتوان منابع بانکی را به سمت تولید مولد هدایت و ضمن کاهش فشار تسهیلات تکلیفی، نقش بازار سرمایه را به عنوان منبع جایگزین تامین مالی تقویت کرد؟
سه منبع برای تامین مالی داریم. سیستم بانکی، بازار سرمایه و منابع خارجی که منابع خارجی را کلاً از دست دادهایم. قبل از انقلاب، ما شیرخشک را شش ماهه و گاهی یک ساله از شرکت نستله سوئیس به صورت برات میخریدیم و شش ماه بعد پولش را میدادیم. در این شش ماه، دو بار این پول را در چرخه تولید میچرخاندیم. الان آن سرمایهگذاری خارجی را از دست دادهایم. بودجههای مملکت پُر از الزاماتی است که نمایندگان مجلس برای سیستم بانکی ایجاد میکنند. میگویند اینقدر درصد باید برای ازدواج و... بدهید. الان باید حدود بیست درصد یا بیشتر از منابع بانکی را با نرخ پایین به این موارد اختصاص بدهند. آیا بهتر نیست این منابع را به تولید بدهیم و مردم را مشغول کنیم، یا آن را صرف مصرف کنیم؟ این یکی از همان انحرافات در سیاستگذاری است. بازار سرمایه ما نسبت به کشورهای اروپایی، عقب است و شوکهایی که به آن وارد میشود، آن را دچار مشکل میکند و ما میخواهیم آن را با پولپاشی حل کنیم که غلط است. اوایل که توسعه صنایع بهشهر خصوصی شد، به کارگران و مردم سهم داده بودیم، وقتی سود تقسیم میکردیم، با ما دعوا میکردند و میگفتند بروید سرمایهگذاری کنید، چون سرمایهگذاری برای آنها سود بیشتری داشت. باید کاری کنیم آن سرمایهگذاری سودده شود. اما یک دفعه در مجلس قانونی میگذارند که مثلاً برای صادرات سنگ آهن، عوارض بگیریم. معلوم است که روی بورس اثر میگذارد. نتیجه همین است که در دهه ۹۰، رشد اقتصادی زیر یک درصد بوده است، چون سرمایهگذاری ایجاد نکردیم. هفت سال است موجودی سرمایه ما منفی یا در حد صفر است. ما یک جوان را تربیت میکنیم و دو دستی او را تقدیم کشورهای پیشرفته میکنیم. کدام سرمایه از این بزرگتر است که از دست میدهیم؟
چه توصیههای مشخصی برای بانک مرکزی جهت افزایش تابآوری و جلوگیری از غافلگیری در بحرانهای آتی دارید؟
باید سیاستگذاریهایمان را در بانک مرکزی بلندمدت ببینیم. راهش این است که سرمایهگذاری را گسترش دهیم. دولت به جای پولپاشی، با سرمایهگذار شریک شود. هرچه منِ تولیدکننده میخرم و میفروشم، ۱۰ درصد آن را دولت به عنوان مالیات بر ارزش افزوده میگیرد، ۲۵ درصد سود خالص من را هم دولت برمیدارد بدون اینکه سرمایهگذاری کرده باشد. اگر سرمایهگذاری زیاد شود، درآمد دولت هم بالا میرود. در آن زمان دیگر مجبور نیستیم برای جبران کسری بودجه، از بانک مرکزی استقراض کنیم که تورم ۴۰ درصدی ایجاد کند. اولین اولویت سیستم بانکی این است که بایستد و نقدینگی را کنترل کند و آن را به سمت سرمایهگذاری مولد هدایت نماید. اگر این کار را کنیم کمبود ارز نداریم چون هم نفتمان را صادر میکنیم، هم صادرات غیرنفتی داریم. آن چیزی که باعث میشود قیمت ارز بالا برود، تنشهاست. باید سیاستگذاریهایمان و برخوردمان با دنیا به گونهای باشد که این تنشها را کاهش دهیم. این یک وظیفه مشترک برای قوه قضاییه در مبارزه با فساد، قوه مقننه در تصویب قوانین صحیح، قوه مجریه در اجرای درست و همچنین مردم در صبوری و تحمل برای اصلاحات است.
نظر شما