چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۵
کریدور زنگزور و نبرد ترانزیتی در قفقاز

کریدور زنگزور می‌تواند به‌ عنوان یک ابزار ژئوپلیتیکی، توازن قوا را در قفقاز جنوبی تغییر دهد. هرگونه تغییر در وضعیت کریدور زنگزور، پیامدهای زنجیره‌ای در سطوح مختلف خواهد داشت.

تحولات ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی در دهه اخیر، به‌ویژه پس از جنگ دوم قره‌باغ در سال ۲۰۲۰ میلادی، موجب شکل‌گیری طرح‌ها و ابتکارات ترانزیتی جدیدی شده که یکی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین آنها "کوریدور زنگزور" است. این مسیر که قرار است جمهوری آذربایجان را از طریق استان سیونیک ارمنستان به جمهوری خودمختار نخجوان و سپس به ترکیه متصل کند، نه تنها یک پروژه زیرساختی صرف نیست، بلکه بخشی از رقابت راهبردی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای کنترل گلوگاه‌های ترانزیتی و انرژی محسوب می‌شود. در این میان، ورود ایالات متحده آمریکا به پروژه کریدور زنگزور در سال ۲۰۲۵، نقطه عطفی در تغییر موازنه قدرت منطقه‌ای و تاثیرگذاری مستقیم بر منافع اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود.

ایران به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک منحصربه‌فرد خود، همواره یکی از مسیرهای کلیدی ترانزیت شرق–غرب و شمال–جنوب بوده است. مسیرهایی که از خاک ایران عبور می‌کنند، نه تنها درآمدهای ارزی ناشی از ترانزیت را تضمین کرده‌اند، بلکه نقش این کشور را به‌عنوان پل ارتباطی میان آسیای میانه، قفقاز، خلیج‌فارس و اروپا تثبیت نموده‌اند. با این حال، ظهور و بهره‌برداری مسیرهای جایگزین تحت مدیریت بازیگران رقیب، به‌ویژه ایالات متحده، می‌تواند این جایگاه را به شدت تضعیف کند. کریدور زنگزور، در صورت عملیاتی شدن و تثبیت، توان بالقوه‌ای دارد که بخش قابل توجهی از جریان تجاری و انرژی منطقه را از مسیر ایران منحرف سازد. ورود ایالات متحده به این پروژه، صرفاً بُعد اقتصادی ندارد، بلکه بخشی از راهبرد کلان واشنگتن برای بازتعریف ساختار امنیتی و اقتصادی قفقاز جنوبی و محدودسازی نفوذ ایران و روسیه در این حوزه است. به دست گرفتن مدیریت ۹۹ ساله این مسیر توسط کنسرسیوم‌های تحت کنترل آمریکا، نه تنها به این کشور امکان می‌دهد که بر مسیرهای حیاتی تجارت و انرژی نظارت مستقیم داشته باشد، بلکه ابزار جدیدی برای اعمال فشار اقتصادی و ژئوپلیتیکی بر ایران ایجاد می‌کند. این مسئله با توجه به سابقه طولانی استفاده آمریکا از تحریم‌ها و محدودیت‌های تجاری علیه ایران، می‌تواند پیامدهای بلندمدتی بر امنیت اقتصادی کشور داشته باشد. از منظر اقتصادی، کریدور زنگزور می‌تواند مسیر کوتاه‌تر و کم‌هزینه‌تری را برای انتقال کالا و انرژی از آسیای مرکزی و قفقاز به ترکیه و اروپا فراهم کند. این امر باعث کاهش اهمیت مسیرهای عبوری از ایران، از جمله کریدور شمال–جنوب و مسیر ترانزیتی ایران–ترکیه خواهد شد. همچنین، بخشی از درآمدهای ارزی ایران از محل عوارض ترانزیت، خدمات لجستیکی و توسعه زیرساخت‌های مرتبط، در معرض کاهش جدی قرار می‌گیرد. علاوه بر این، با توجه به حضور مستقیم آمریکا در مدیریت این مسیر، امکان ایجاد محدودیت‌های غیررسمی یا اعمال استانداردهای سیاسی–امنیتی بر حمل‌ونقل کالا از و به ایران وجود دارد. از بُعد امنیت ملی، این پروژه تهدیدی چندوجهی برای ایران محسوب می‌شود. استقرار زیرساخت‌ها و حضور پُررنگ ایالات متحده در نزدیکی مرزهای شمالی ایران، علاوه بر افزایش ریسک‌های امنیتی، می‌تواند بر تعاملات تهران با ایروان و باکو تاثیر منفی بگذارد. در صورت تقویت پیوندهای اقتصادی و سیاسی میان آذربایجان، ترکیه و ایالات متحده از طریق این کریدور، فشارهای سیاسی و امنیتی بر ایران در مرزهای شمال‌غربی افزایش خواهد یافت. چنین شرایطی نه تنها فضای مانور ایران را در سیاست خارجی محدود می‌کند، بلکه در شرایط بحرانی می‌تواند منجر به انسداد مسیرهای تجاری ایران به بازارهای اروپایی شود.

با در نظر گرفتن این ابعاد و مبتنی بر اهمیت موضوع، در پرونده جدید پژوهشی با عنوان "ایران، ایالات متحده و معمای زنگزور"، به دنبال ارائه یک تحلیل و بررسی جامع از اثرات ورود ایالات متحده به پروژه کریدور زنگزور بر اقتصاد و امنیت مالی و تجاری جمهوری اسلامی ایران هستیم. این پژوهش با تکیه بر چارچوب‌های نظری مرتبط با ژئوپلیتیک ترانزیت، اقتصاد حمل‌ونقل بین‌الملل و امنیت اقتصادی، تلاش می‌کند تا ضمن بررسی پیشینه و ماهیت این پروژه، ابعاد مختلف پیامدهای آن برای ایران را شناسایی و تبیین نماید. لازم به ذکر است، با توجه به ماهیت چندبُعدی این موضوع، در این پرونده پژوهشی، رویکردی میان‌رشته‌ای مشتمل بر اقتصاد سیاسی بین‌الملل و مطالعات امنیتی اتخاذ شده تا بتوان تصویری کامل و منسجم از تهدیدات و فرصت‌های پیش‌روی جمهوری اسلامی ایران ارائه داد.

درآمدی بر ادبیات ژئوپلیتیک ترانزیت و نظریه‌های کلاسیک

نظریه هارتلند (Halford Mackinder)

مکیندر در ابتدای قرن بیستم نظریه‌ای مطرح کرد که بر اهمیت "قلب زمین/ Heartland " یا همان اوراسیا تاکید داشت. او معتقد بود هر قدرتی که بر قلب زمین تسلط یابد، توانایی کنترل "جزیره جهانی" یعنی Eurasia + Africa و در نتیجه تسلط بر جهان را خواهد داشت. قفقاز جنوبی، به‌ویژه منطقه زنگزور، در حاشیه جنوبی هارتلند قرار دارد و به دلیل موقعیت اتصال‌دهنده میان دریای سیاه، دریای خزر و خلیج‌فارس، از اهمیت راهبردی برخوردار است. کنترل کریدور زنگزور توسط آمریکا، در واقع دسترسی مستقیم واشنگتن به حاشیه هارتلند را تسهیل می‌کند و موازنه قدرت ژئوپلیتیک را به نفع ناتو تغییر می‌دهد.

نظریه ریملند (Nicholas Spykman)

اسپایکمن بر خلاف مکیندر، مناطق حاشیه‌ای اوراسیا (Rimland) را مهم‌ترین عرصه رقابت قدرت‌ها می‌دانست. او استدلال می‌کرد که کنترل این مناطق حلقه‌ای، ابزار کلیدی مهار هارتلند است. کریدور زنگزور بخشی از همین حلقه محسوب می‌شود، چرا که مسیر دسترسی زمینی آسیای‌میانه و قفقاز به ترکیه و اروپا را ممکن می‌سازد. برای آمریکا، حضور در این مسیر نه تنها بُعد اقتصادی، بلکه بُعد ژئوپلیتیکی دارد و بخشی از استراتژی مهار ایران و روسیه است.

معمای چالش برانگیز اقتصاد ترانزیت و نظریه مزیت نسبی

نظریه مزیت نسبی ریکاردو می‌گوید کشورها باید در حوزه‌ای که هزینه فرصت کمتری دارند، تخصص یابند. برای ایران، موقعیت جغرافیایی به‌عنوان پل شرق و غرب و شمال و جنوب، مزیت نسبی محسوب می‌شود. این مزیت با وجود مسیرهایی چون کریدور شمال–جنوب (ایران–روسیه–هند) و مسیر ایران–ترکیه تاکنون حفظ شده است. اما ایجاد کریدور زنگزور، مسیر جایگزینی را ایجاد می‌کند که این مزیت را کاهش می‌دهد. همچنین هر مسیر جایگزین، سهمی از بازار ترانزیت مسیرهای موجود می‌گیرد. به‌ عنوان مثال، اگر حمل کالا از آسیای میانه به اروپا از طریق زنگزور سریع‌تر و ارزان‌تر از مسیر ایران باشد، بخشی از تجارت منطقه‌ای به سمت مسیر جدید هدایت می‌شود. این امر کاهش مستقیم درآمد ترانزیتی ایران، کاهش تقاضا برای خدمات لجستیکی و کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حمل‌ونقل داخلی را در پی دارد.

نظریه وابستگی متقابل پیچیده (Keohane & Nye)

این نظریه می‌گوید روابط بین‌الملل مدرن، شبکه‌ای از وابستگی‌های متقابل اقتصادی، سیاسی و امنیتی است. با این حال، این وابستگی می‌تواند به اهرم فشار تبدیل شود. در این چارچوب، کنترل کریدور زنگزور توسط آمریکا به معنی آن است که تهران در بخشی از تجارت خارجی خود به مسیری وابسته شود که تحت کنترل رقیب است. این وابستگی در شرایط بحران می‌تواند به انسداد مسیر و اختلال در تجارت ایران منجر شود.

نظریه امنیت اقتصادی و زیرساخت‌های حیاتی

نظریه امنیت اقتصادی به معنای حفاظت از جریان آزاد کالا، سرمایه و خدمات و جلوگیری از تهدیدات خارجی علیه زیرساخت‌های حیاتی است. از دست دادن کنترل بر مسیرهای ترانزیتی و انتقال مرکزیت ترانزیت منطقه به مسیری که در کنترل آمریکا است، آسیب‌پذیری ایران را افزایش داده و قدرت چانه‌زنی اقتصادی آن را کاهش می‌دهد.

نظریه بازی‌ها و رقابت ترانزیتی

در چارچوب نظریه بازی‌ها، رقابت مسیرهای ترانزیتی اغلب ماهیتی نزدیک به بازی حاصل جمع صفر دارد، یعنی سود یک مسیر، معادل زیان مسیر رقیب است. اگر کریدور زنگزور سهم خود را از مسیرهای فعلی بگیرد، به همان میزان از سهم ایران کاسته می‌شود.

قدرت سیاسی و مسیرهای ترانزیتی

مسیرهای ترانزیتی تنها مسیر حمل کالا نیستند، بلکه ابزار نفوذ سیاسی هستند. کنترل این مسیرها به یک کشور اجازه می‌دهد جریان تجارت، قیمت‌گذاری و حتی جریان انرژی را مدیریت کند. برای آمریکا، حضور در کریدور زنگزور به معنی داشتن یک اهرم فشار جدید علیه ایران، به ‌ویژه در حوزه انرژی و کالاهای راهبردی، خواهد بود. در اینجا میبایست خاطرنشان کرد که با تلفیق نظریات فوق، می‌توان چارچوب تحلیلی این پرونده پژوهشی را در سه بُعد زیر ترسیم کرد:

-بُعد اقتصادی، مشتمل بر تبیین اثرات حضور آمریکا در این منطقه بر درآمدهای ترانزیتی ایران، کاهش مزیت نسبی جغرافیایی ایران و تغییر مسیر سرمایه‌گذاری‌های لجستیکی

-بُعد امنیتی–سیاسی، مشتمل بر تبیین اثرات افزایش حضور مستقیم آمریکا در حاشیه مرزهای ایران، تقویت محور آذربایجان–ترکیه–آمریکا و محدودیت‌های بالقوه در دسترسی ایران به بازار اروپا

-بُعد ژئوپلیتیک منطقه‌ای، مشتمل بر تبیین اثرات تغییر موازنه قوا در قفقاز جنوبی، فشار بر روابط ایران با ارمنستان و آذربایجان و تقویت نقش ترکیه به‌ عنوان گره ترانزیتی اصلی منطقه

زنگزور به‌ عنوان یک گره ترانزیتی کلیدی در قفقاز جنوبی

کریدور زنگزور مسیری است که از استان سیونیک در جنوب ارمنستان عبور می‌کند و جمهوری آذربایجان را به جمهوری خودمختار نخجوان متصل می‌سازد. این مسیر در حاشیه رشته‌کوه‌های زنگزور قرار دارد و از نظر جغرافیایی یک پل ارتباطی میان حوزه دریای خزر و مرزهای ترکیه محسوب می‌شود. استان سیونیک دارای اقلیم کوهستانی، گذرگاه‌های محدود و راه‌های مواصلاتی استراتژیک است که از دیرباز مورد توجه قدرت‌های منطقه‌ای بوده‌اند. این منطقه، از نظر موقعیت مکانی، در نقطه اتصال چندین محور ترانزیتی مهم قرار دارد که امکان پیوند مستقیم آسیای مرکزی، قفقاز و خاورمیانه را فراهم می‌سازد. در بُعد ترانزیتی، محدودیت‌های جغرافیایی مسیر باعث شده تا هرگونه ایجاد راه‌آهن یا جاده ترانزیتی در این کریدور، نیازمند سرمایه‌گذاری گسترده، فناوری پیشرفته و هماهنگی امنیتی باشد. همین امر، به اهمیت ژئوپلیتیکی پروژه افزوده و آن را به موضوعی فراتر از یک طرح زیرساختی معمول تبدیل کرده است. منطقه زنگزور، به ‌عنوان یک ناحیه مرزی بین ایران تاریخی، امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری، همواره کانون رقابت‌های سرزمینی و ژئوپلیتیکی بوده است. در سده‌های ۱۷ و ۱۸ میلادی، معاهداتی همچون گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) به تغییر حاکمیت بخش‌هایی از این منطقه انجامید و زمینه‌ساز تقسیمات جدید شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر کنترل مناطق مرزی و گذرگاه‌های راهبردی وارد فاز جدیدی از منازعه شدند. جنگ قره‌باغ اول (۱۹۹۴-۱۹۸۸) و به‌ویژه جنگ قره‌باغ دوم در سال ۲۰۲۰، اهمیت راهبردی منطقه زنگزور را دوچندان کرد. توافق آتش‌بس سه‌جانبه (روسیه، ارمنستان، آذربایجان) در نوامبر ۲۰۲۰، بندی را شامل می‌شد که بر ایجاد مسیر ارتباطی میان آذربایجان و نخجوان تاکید داشت، بندی که بعدها به‌ عنوان "کریدور زنگزور" شناخته شد.

یکی از مهم‌ترین محورهای اختلاف میان باکو و ایروان، تفسیر واژه "کریدور" است. آذربایجان این واژه را به معنای مسیر ترانزیتی با کنترل امنیتی مستقل می‌داند که نیروهای ارمنی در آن حضور نداشته باشند، در حالی که ارمنستان بر حفظ کامل حاکمیت خود بر مسیر تاکید دارد و با هرگونه کنترل خارجی بر خاک خود مخالفت می‌کند. از نظر حقوق بین‌الملل، اعطای کریدور با حق عبور آزاد و بدون دخالت، می‌تواند به معنای کاهش حاکمیت سرزمینی تلقی شود، موضوعی که حساسیت ویژه‌ای برای ارمنستان ایجاد کرده است. همین اختلاف برداشت، بستر مناقشات دیپلماتیک و حتی تهدیدات نظامی را فراهم کرده و سبب شده که مذاکرات پیرامون این پروژه بارها به بن‌بست برسد.

نقش کریدور زنگزور در بازآرایی شبکه‌های حمل‌ونقل و ترانزیت کالا در منطقه‌

کریدور زنگزور می‌تواند مسیرهای حمل‌ونقل موجود در قفقاز جنوبی را دگرگون کند. این کریدور بخشی از دالان میانی (Middle Corridor) است که چین را از طریق آسیای مرکزی، قفقاز و دریای خزر به اروپا متصل می‌سازد. با بهره‌برداری از این مسیر، وابستگی کشورهای منطقه به مسیرهای سنتی عبوری از ایران و روسیه کاهش یافته و مسیر جدیدی برای انتقال کالا ایجاد می‌شود که از نظر زمانی و هزینه، رقابتی‌تر است. این تغییر می‌تواند موجب تغییر الگوهای تجاری کشورهای آسیای مرکزی، آذربایجان و ترکیه شود و ظرفیت‌های جدیدی برای صادرات انرژی، کالا و خدمات ایجاد کند.

تحلیل جایگاه کریدور زنگزور در معادلات اقتصاد جهانی و زنجیره تامین بین‌المللی

در چارچوب تحولات اخیر اقتصاد جهانی، به‌ویژه بحران‌های ژئوپلیتیکی همچون جنگ اوکراین، اختلال در زنجیره‌های تامین به موضوعی حیاتی تبدیل شده است. کریدور زنگزور به ‌عنوان یک مسیر جایگزین، می‌تواند نقشی کلیدی در تنوع‌بخشی به مسیرهای تجاری اتحادیه اروپا و کاهش وابستگی به مسیرهای شمالی ایفا کند. این کریدور نه‌ تنها برای اروپا، بلکه برای بازیگرانی چون چین نیز اهمیت دارد، چرا که می‌تواند بخشی از ابتکار «یک کمربند – یک جاده» را از مسیرهای پُرریسک عبور دهد. از سوی دیگر، آمریکا نیز این مسیر را فرصتی برای کاهش نفوذ روسیه و ایران در تجارت منطقه‌ای می‌بیند.

پیوندهای ژئوپلیتیکی و امنیتی کریدور زنگزور

کریدور زنگزور می‌تواند به‌ عنوان یک ابزار ژئوپلیتیکی، توازن قوا را در قفقاز جنوبی تغییر دهد. اتصال مستقیم آذربایجان به نخجوان و سپس ترکیه، بدون نیاز به عبور از خاک ایران، به تقویت محور آنکارا–باکو کمک می‌کند و در صورت ورود آمریکا به این پروژه، نفوذ غرب در منطقه افزایش می‌یابد.ئبرای ایران، این امر به معنای کاهش اهمیت ژئوپلیتیکی در معادلات ترانزیتی شرق–غرب و تضعیف مسیرهای جایگزین نظیر کریدور شمال–جنوب است. لذا میتوان گفت ما شاهد یک هم‌پوشانی در منافع اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی در شکل‌دهی به اهمیت کریدور زنگزور هستیم. به عبارت دیگر، اهمیت کریدور زنگزور فراتر از یک پروژه زیرساختی صرف است. این کریدور، نقطه تلاقی منافع اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی بازیگران متعدد است و هرگونه تغییر در وضعیت آن، پیامدهای زنجیره‌ای در سطوح مختلف خواهد داشت.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha