چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۵
نااطمینانی افزایش ‌یابد، انتظارات وارد تصمیم‌گیری‌ها می‌شود

پژوهشگر اقتصادی گفت: انتظارات تورمی یک متغیر تاثیرگذار بر بخش حقیقی و پولی اقتصاد، مانند سیاست‌گذاری‌های بانک مرکزی، است.

مریم شهلایی- پژوهشگر اقتصادی: در مسائل اقتصادی و مالی که عاملان اقتصادی با عدم‌اطمینان در تصمیم‌گیری‌های بلندمدت مواجه‌اند، نحوه شکل‌گیری انتظارات یکی از هسته‌های اصلی مدل‌های پیش‌بینی است و از آنجا که انتظارات تورمی یکی از متغیرهای مهم تاثیرگذار بر بخش حقیقی و پولی اقتصاد است، عدم در نظر گرفتن فروض صحیح درباره شکل‌گیری انتظارات تورمی در بحث‌های نظری و عملی از جمله سیاست‌گذاری‌ها و تنظیم بودجه، پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت. با این اهمیت، به دلیل پیچیدگی در مکانیسم انتظارات، اختلاف‌نظرهایی بر تعیین عوامل شکل‌دهنده و نوع سنجش انتظارات وجود دارد و محققین موفق به اجماع در این زمینه نشده‌اند.

پس از مطالعات موس (۱۹۶۱) و لوکاس (۱۹۷۲)، فرضیه انتظارات عقلایی با اطلاعات کامل تبدیل به جریان اصلی در مدل‌سازی انتظارات شده است. فرضیه انتظارات عقلایی، با استفاده از قاعده بیز پیش‌بینی‌هایی فاقد خطای نظام‌مند به دست می‌دهد. در آن زمان اغلب سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و نظریه‌های اقتصادی بر اساس مدل‌های متعارف تصمیم‌گیری بود که در آن فرض می‌شد افراد رفتاری عقلایی دارند. اما تحقیقات تجربی در حوزه‌های قضاوت، تصمیم‌گیری و همچنین حافظه و استدلال، شواهدی معتبر را فراهم کرده است که با آنچه به‌ صورت هنجار رفتار عقلایی تعریف می‌شود، تفاوت نظام‌مند دارد. یک چالش مهم این است که نتایج و دلالت‌های مدل‌های متعارف، فارغ از بنیادهای روانشناسی و روان‌شناختی است. بنابراین نمی‌توان بررسی دقیقی از چگونگی تصمیم‌گیری افراد انجام داد. در واقع، برخلاف فروض موجود در مدل انتظارات عقلایی، مسائل اقتصادی با اصطکاک‌های زیادی مواجه است. در دنیای واقعی، افراد قادر به کسب اطلاعات لازم، پردازش و درک آنها نیستند. همچنین، در برخی از موارد، فاقد قدرت اراده برای رسیدن به اهداف خود هستند و یا برای دستیابی به اهداف خود موفق به یافتن ابزارهای بهینه نمی‌شوند. به‌ علاوه، داشتن انتظارات عقلایی نیازمند توانایی بالای محاسباتی است. ولی در دنیای واقعی بیشتر افراد، آن موجودات فوق‌العاده و حسابگری نیستند که جریان متعارف علم اقتصاد فرض می‌کند. لذا، این مدل‌ها تفاوت‌های زیادی با مشاهدات تجربی و رفتار افراد در دنیای واقعی دارند (ارو، ۱۹۸۷).

با این وجود، فرض وجود عقلانیت منجر به پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای در علم اقتصاد شده است. در پی به‌کارگیری مدل‌های مبتنی بر ریاضی و انتظارات عقلایی، علم اقتصاد توانایی پیش‌بینی طیف گسترده‌ای از متغیرها را به دست آورد که منجر به بی‌نیازی جریان اصلی علم اقتصاد از دستاوردهای سایر علوم انسانی از جمله علوم شناختی شده است. با این حال، شواهد مطالعات علوم رفتاری نشان داده است که رفتار اقتصادی منفک از محیط و توانایی‌های شناختی افراد نیست. خاستگاه رشته‌هایی مانند اقتصاد رفتاری، ایجاد مدل‌هایی با فروض واقعی‌تر درباره رفتار انسانی و کنار گذاشتن فرض عقلانیت کامل بوده است. انتقادات وارده به نظریه انتظارات عقلایی همراه با پیچیدگی‌های تصمیم‌گیری در دنیای واقعی منجر به نسل جدیدی از مدل‌ها تحت عنوان عقلانیت محدود شد. در این مدل‌ها، عامل اقتصادی به منظور تصمیم‌گیری از قواعد سرانگشتی استفاده می‌کند. با استفاده از مفهوم عقلانیت محدود، فرض عقلانیت کامل اصلاح و به مسائلی از جمله تاثیر باورها، احساسات، نهادها و... بر روی عملکرد اقتصادی توجه شده است. اگر بیشتر توجه کنیم، در می‌یابیم که امروزه علم اقتصاد جدید، بیشتر به سمت مطالعات میان‌رشته‌ای رفته است و دیگر تنها به دنبال یک تعریف مستقل از پدیده‌ها نیست.

موضوع دیگر به روش سنجش انتظارات با استفاده از ابزارهای موجود بازمی‌گردد. در گذشته به دلیل گستره وسیع موضوعات اثرگذار بر رفتار عقلایی و یا ناهمگن بودن انتظارات افراد که پیچیدگی محاسبات را بسیار بالا می‌برد، اقتصاددانان گمان می‌کردند که محاسبه انتظارات کاری دشوار و ناممکن است. اما در دهه‌های اخیر با کمک مطالعات آزمایشگاهی، محققان در راستای جمع‌آوری اطلاعات بر روی انتظارات و مدل‌سازی رفتار افراد مطالعات جدیدی را پیش گرفته‌اند. با توجه به آنکه در آزمایشات، محیط اقتصادی قابل کنترل و اطلاعات و فعالیت‌های عوامل اقتصادی قابل شناسایی است، اخیراً تحقیقات صورت گرفته در مباحث مالی و اقتصادی نشان داده‌اند که توانایی شناختی نقش مهمی را در شکل‌گیری انتظارات فرد بازی می‌کند و این مسئله به ناهنجاری‌های رفتاری و نتایج مالی مرتبط می‌شود. براون و شپیرو (۲۰۰۶) از طریق شواهد آزمایشگاهی نشان دادند که توانایی شناختی بالاتر با رفتارهای ریسک‌گریزی کمتر و صبر بیشتری همراه است. اوچلر، رویدر و اسمیت (۲۰۰۹) به بررسی ارتباط سوگیری‌های رفتاری با توانایی‌های شناختی می‌پردازند. بر اساس مطالعات بریبان-نوسیر (۲۰۱۵) و کوییوا روستیچینی (۲۰۱۵) مهارت‌های شناختی افراد همبستگی منفی با میزان قیمت‌گذاری اشتباه در بازار دارد. بوش-رزا و همکاران (۲۰۱۵) نشان دادند، زمانی که افراد دارای سطوح بالای توانایی شناختی هستند، حباب و سقوط قیمتی مشاهده نمی‌شود.

درک روش‌هایی که عوامل اقتصادی انتظارات خود را شکل می‌دهند، نه ‌تنها موضوع جالبی برای بحث‌های دانشگاهی است، بلکه در طراحی سیاست‌های پولی نیز حائز اهمیت است. به‌ عنوان مثال، اگر عوامل اقتصادی انتظارات خود را به‌ صورت عقلایی شکل دهند، تعادل بازارها بلافاصله قابل دستیابی بوده و سیاست‌گذاری بی‌معنا می‌شود. برخلاف آن، اگر عوامل اقتصادی انتظارات خود را به ‌صورت تطبیقی تعدیل کنند، برای سیاست‌گذاران بسیار مهم است که بدانند عوامل اقتصادی با چه سرعتی تاثیر سیاست‌ها را یاد می‌گیرند تا بتوانند درباره زمان‌بندی بهینه اجرا تصمیم‌گیری کنند.

توجه به ناهمگنی انتظارات در بین افراد جامعه کمک می‌کند تا مدل‌های سیاست‌گذاری از دقت و کارایی بالاتری برخوردار شوند. از طرف دیگر، تحقیق، بررسی و شناسایی محاسبات نادرست انسان، منجر به بهبود تصمیم‌گیری در زندگی، معاملات و سیاست‌گذاری‌ها می‌شود. از اینرو، در نظر گرفتن توانایی‌های شناختی افراد در مسیر شکل‌گیری انتظارات تورمی می‌تواند بسیار مفید باشد. بنابراین، در صورتی که بتوان شکل انتظارات فردی را مدل‌سازی کرد، می‌توان ساختار اقتصادی تورم را بهتر شناخت و در رفع برخی تنگناهای ناشی از الگوهای رفتاری بهتر عمل کرد.

اهمیت انتظارات تورمی در اقتصاد

انتظارات تورمی یک متغیر تاثیرگذار بر بخش حقیقی و پولی اقتصاد، مانند سیاست‌گذاری‌های بانک مرکزی، است. از طرفی وقتی افراد می‌خواهند انتخاب‌های بین دوره‌ای انجام دهند، انتظارات را در تصمیم‌گیری‌ها لحاظ می‌کنند. همچنین مشخص شد وقتی در یک اقتصاد نااطمینانی افزایش می‌یابد نقش و تاثیر انتظارات در تصمیم‌گیری‌ها پُررنگ‌تر می‌شود.

مورد دیگر این است که اگر در مقوله انتظارات، افراد فروض اشتباهی را در نظر بگیرند، پیامدهایی برای آنها خواهد داشت و تمام تصمیم‌گیری‌های مالی و سیاست‌گذاری‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. یک نکته مهم این است که انتظارات در جامعه بازخورد دارد، به این معنا که انتظارات افراد بر بخش حقیقی اقتصاد اثرگذار می‌شود و به ‌صورت چرخه‌ای باعث شکل‌گیری انتظارات بعدی می‌شود. این موضوع (فرایند بازگشتی انتظارات) در طراحی سیاست‌ها اهمیت دارد و در این فرآیند، باید به بازخوردهای انتظارات نیز توجه کرد تا بتوان در مورد زمان‌بندی بهینه اجرای سیاست‌ها تصمیم‌گیری کرد. مکانیسم بازخورد انتظارات به‌خصوص در بازارهای مالی بسیار مهم بوده و موضوعی جالب برای مباحث آکادمیک است.

در بحث انتظارات، بحث عدم اجماع نیز مطرح است. در واقع، وقتی مدل‌های عامل نماینده وارد اقتصاد شد این عدم اجماع نیز در نظر گرفته می‌شود. در اقتصاد رفتاری، اگر افراد را جزءبه‌جزء بررسی کنیم از طریق مدل‌های مذکور می‌توانیم این عدم اجماع‌ها را نیز در نظر داشته باشیم. در شکل (۱) دلالت‌های مهم انتظارات تورمی در اقتصاد نشان داده شده است.

نااطمینانی افزایش ‌یابد، انتظارات وارد تصمیم‌گیری‌ها می‌شود

شکل (۱): دلالت‌ها و اهمیت انتظارات تورمی در اقتصاد

در یک تقسیم‌بندی می‌توان مقوله انتظارات را در دو دسته گذشته‌نگر و آینده‌نگر مورد بررسی قرار داد. در بخش گذشته‌نگر مواردی چون انتظارات ایستا، انتظارات برون‌یابانه و انتظارات تطبیقی قرار می‌گیرد. در بخش انتظارات آینده‌نگر نیز انتظارات عقلایی با اطلاعات کامل، اطلاعات نوفه‌ای، انتظارات تشخیصی و یادگیری حداقل مربعات قرار می‌گیرد. انتظارات ایستا به ‌عنوان ساده‌ترین مدل انتظارات شناخته می‌شود که در آن ارزش انتظاری متغیر اقتصادی برابر با ارزش جاری متغیر است. این نوع از انتظارات برای قیمت‌گذاری در مدل‌های عنکبوتی استفاده می‌شود و فروض آن شامل نرخ‌ها باثبات است و نرخ‌های دوره بعد بدون هیچ دلیلی از نرخ جاری انحراف پیدا نمی‌کند. انتقادی که به این فرضیه می‌شود این است که اطلاعات مربوط به تغییرات در متغیرهای سیاستی را در نظر نمی‌گیرد.

اهمیت توانایی شناختی در شکل‌گیری انتظارات تورمی

در اینجا به دنبال این می‌رویم که اهمیت توانایی شناختی در شکل‌گیری انتظارات تورمی را مورد بررسی قرار دهیم. طی چند سال اخیر علاقه اقتصاددانان به درک چگونگی شکل‌گیری و به‌روزرسانی انتظارات خانوارها و همچنین عواملی که تعیین‌کننده تغییرات مقطعی در انتظارات خانوار است، احیا شد. انتظارات تورمی به دلیل اهمیت آن در سیاست‌گذاری‌ها در مرکز این رشته قرار گرفته است.

شکل‌گیری و به‌روزرسانی انتظارات در مورد مقادیر آینده متغیرهای کلان اقتصادی مانند تورم، مستلزم استفاده از منابع شناختی در چندین مرحله است، از جمع‌آوری اطلاعات در مورد نرخ‌های تورم رایج تا پیش‌بینی وضعیت‌های بالقوه در تغییرات مقطعی در انتظارات تورمی ظاهر می‌شود. تمامی اینها به ‌علاوه قدرت محاسباتی و تجربه‌ای که فرد دارد بر تورم و پیش‌بینی تورم اثر می‌گذارد. به همین خاطر گفتیم که توانایی افراد در جمع‌آوری اطلاعات صحیح و حتی اینکه کدام متغیر اهمیت بیشتری دارد یا اینکه تشخیص دهد که کدام اطلاعات مفید نیست، همگی نیاز به در نظر گرفتن توانایی شناختی دارد.

در مطالعات انجام شده توسط دی‌اکانتو و همکاران (۲۰۱۸) ایشان با آن عامل‌های اقتصادی که سروکار داشتند، تشخیص دادند که بخش قابل توجهی از فعالین اقتصادی به‌ سختی انتظارات تورمی قابل قبولی را تشکیل می‌دهند و در زمان برنامه‌ریزی در مورد انتخاب‌های مصرف و پس‌انداز به تغییرات در انتظارات تورمی خود واکنش نشان نمی‌دهند که در نتیجه آن توانایی‌های شناختی در بین افراد جامعه را می‌توان به ‌عنوان یک اصطکاک مهم برای اثربخشی سیاست‌های اقتصادی که هدف آن تاثیرگذاری بر اقتصاد کلی از طریق انتظارات خانوار است در نظر گرفت.

دلایل اهمیت وجود رابطه بین توانایی شناختی و سوگیری‌های رفتاری

وقتی که افراد در جامعه سوگیری‌های متفاوتی داشته باشند، تجمیع این سوگیری‌ها در نتایج بازار متفاوت خواهد بود و در نتیجه هدف‌گذاری سیاست‌هایی که به منظور کاهش اثرات آن طراحی شده است را مختل می‌کند. در نظر گرفتن این ناهمگونی‌های رفتاری که در نتیجه توانایی‌های شناختی و ویژگی‌های فردی است، منجر به اصلاح پیش‌بینی‌های نظریات اقتصادی، درک بهتر آینده و قابل توضیح بودن بسیاری از رخدادها که با نظریات معمول قابل توضیح نیست می‌شود.

پیامد مستقیم عدم در نظر گرفتن توانایی شناختی در شکل‌گیری انتظارات در مدل‌های مبتنی بر عامل این است که ابزارهای سیاستی که به دنبال تحریک مخارج مصرفی از طریق مدیریت انتظارات تورمی هستند در واقعیت کمتر از مدل‌ها، موثر است. یک پیامد غیرمستقیم و ناخواسته سیاست‌هایی که هدفشان تاثیرگذاری بر رفتار از طریق مدیریت انتظارات است، این است که چنین سیاست‌هایی ممکن است مستلزم توزیع مجدد منابع از بخش‌های متوسط رو به پایین (از نظر توانایی شناختی) به انتهای بالاتر بخش‌ها باشد. منظور این است که انتقال ثروت از افراد با توانایی شناختی پایین به سمت افراد با توانایی شناختی بالاتر اتفاق می‌افتد.

چرا که تحقیقات نشان داده بود، افراد با توانایی شناختی بالاتر، تصمیم‌گیری‌های بهتری دارند. البته برخی از تحقیقات نشان داد افراد حتی اگر توانایی شناختی بالایی داشته باشند نیز ممکن است در تصمیم‌گیری‌های خود خطا انجام دهند.

جمع‌بندی و پیشنهادات

رخدادهای مربوطه به دهه اخیر در بازار ارز ایران، حاکی از این است که افراد در مقابل دریافت هرگونه اخباری، چه اخبار مثبت و چه اخبار منفی، واکنش‌های هیجانی از خود نشان می‌دهند. تحقیق و بررسی بر روی چگونگی شکل‌گیری انتظارات و تاثیر آن بر نرخ ارز همواره مورد توجه سیاست‌گذاران و محققین بوده است. با این حال، به دست آوردن اطلاعات جزئی درباره انتظارات به دلیل غیر قابل مشاهده بودن باورهای افراد دشوار است. به همین دلیل، چگونگی شکل‌گیری انتظارات و مدل‌سازی این فرآیند موضوع مهمی در مدل‌سازی‌های اقتصادی است که اخیراً به کمک مطالعات آزمایشگاهی و توانایی شناختی به آن پرداخته شده است.

توانایی شناختی عمومی، معمولاً به‌عنوان معیار عملکرد بر روی تعدادی از آزمون‌های مختلف هوش مانند آزمون استعداد تحصیلی، آزمون بازتاب شناختی و مهارت‌های عددی در نظر گرفته می‌شود. در دسته‌بندی آزمون‌های هوش، آزمون بازتاب شناختی یا آزمون استانویچ مورد استفاده قرار می‌گیرد. آزمون‌هایی که به دلیل تعداد سوالات کم در اقتصاد مورد توجه قرار گرفتند، آزمون‌های بازتاب شناختی بودند. البته قبل از این، در مطالعات انجام شده از آزمون‌های استعداد تحصیلی یا در مجموع از تئوری‌های هوش استفاده می‌شد.

تحقیقات انجام شده بر روی شکل انتظارات، به آزمایش‌های پیش‌بینی و بازارهای آزمایشگاهی تقسیم می‌شود. در آزمایش‌های پیش‌بینی افراد ارزش‌های آینده یک سری زمانی را بر اساس مقادیر تحقق‌یافته گذشته پیش‌بینی می‌کنند و رفتار مشارکت‌کنندگان توسط مدل‌های شکل‌گیری انتظارات تجزیه و تحلیل می‌شود. در بیشتر مطالعات، سری‌های زمانی به وسیله فرآیندهای خود رگرسیون خطی (هی، ۱۹۹۴ و لاندیر و همکاران، ۲۰۱۸) یا گام‌های تصادفی خالص (دوایر و همکاران، ۱۹۹۳ و بکمن و داونز، ۱۹۹۷) تولید می‌شود. در این مطالعات به ‌صورت معمول نشان داده شده که در زمان پیش‌بینی گام‌های تصادفی افراد قادرند که به ‌صورت عقلایی رفتار کنند، اما در مواجه با سری‌های زمانی پیچیده‌تر شکست می‌خورند. در این راستا باید گام‌هایی را طی کرد که در ادامه به ‌صورت خلاصه آورده می‌شود:

در گام نخست به دنبال طراحی آزمونی هستیم که با کمترین هزینه و زمان بتواند توانایی‌های شناختی افراد را بسنجد. همانند بوش-رزا و همکاران (۲۰۱۵) در این بخش شاخصی معرفی خواهد شد که بیانگر توانایی‌های شناختی افراد است. یکی از آزمون‌هایی که در این قسمت می‌تواند به ما کمک کند مجموعه آزمون‌های استانوویچ (۲۰۱۶) تحت عنوان CART است که با کمک آن توانایی‌های مختلف افراد در اتخاذ تصمیم‌گیری‌های صحیح و اجتناب از سوگیری‌ها اندازه‌گیری می‌شود. در گام بعدی افراد با استفاده از امتیازات کسب شده به گروه‌هایی تحت عنوان افراد با توانایی شناختی پایین و متوسط و بالا تقسیم می‌شوند. در آزمایش دوم نحوه شکل‌گیری باور افراد را در یک محیط آزمایشگاهی برای هر سه گروه مورد نظر بررسی خواهیم کرد. محیط آزمایشگاهی در آزمایش دوم به ‌صورتی طراحی می‌شود که در آن، عامل اقتصادی پیش‌بینی‌های خود را در رابطه با نرخ ارز با یک تابع واکنش قیمتی که برای افراد شناخته شده نیست انجام می‌دهند. با انجام آزمایش، یک پنل بزرگ از پیش‌بینی افراد و مقادیر واقعی نرخ ارز ایجاد می‌شود. با استفاده از این پنل می‌توان مدل انتظارات را که شامل انتظارات عقلایی، برون‌یابی و تطبیقی است تخمین زد. در آخر به بررسی ارتباط بین توانایی شناختی افراد و شکل‌گیری باور آنها پرداخته خواهد شد تا پاسخی برای این سوال که آیا افراد با پیچیدگی‌های شناختی متفاوت، تفاوت‌های معناداری در شکل انتظارات دارند، یا خیر؟ پیدا شود.

پیشنهادات:

وقتی ناهمگونی بین افراد جامعه را در نظر نگیریم، مشکلی که ایجاد می‌شود این است که افراد نسبت به اطلاعاتی که کسب می‌کنند واکنش مختلفی دارند. وقتی ما این را در نظر نمی‌گیریم و فکر کنیم که همه افراد یک نوع واکنش دارند و مدل‌های تصمیم‌گیری آنها یک شکل است، در تصمیم‌گیری سیاستی چالش ایجاد می‌کند. مثلاً وقتی می‌خواهیم با استفاده از مدیریت انتظارات بر روی مصرف تاثیر بگذاریم و در این راستا در سیاست‌گذاری‌های خود تفاوتی بین افراد جامعه قائل نشویم، باعث می‌شود که اثرگذاری سیاست‌ها بسیار متفاوت باشد. به همین دلیل بسیار مهم خواهد بود که ما در امر سیاست‌گذاری دقت کنیم که افراد جامعه به چه شکل رفتار می‌کنند و جامعه هدف ما اصلاً چه کسانی هستند. در این شرایط می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که نتیجه سیاست ما، چه می‌شود و چه زمانی می‌توان آن را به اجرا درآورد یا اصلاً به آنچه می‌خواهیم، می‌رسیم یا خیر. موضوع دیگر این است که در زمان اجرای سیاست‌ها باید توجه داشت، افرادی که توانایی شناختی بیشتری دارند، ممکن است در فرآیند کسب اطلاعات و تحلیل اطلاعات، افراد موفق‌تر بتوانند ثروت بیشتری از سیاست‌ها کسب کنند که این موضوع را باید در نظر داشته باشیم. بنابراین اگر بانک مرکزی به دنبال الگویی برای شکل‌گیری و بررسی انتظارات تورمی است، می‌تواند از رویکرد آزمایشگاهی و رویکرد توانایی شناختی که از پشتوانه مطالعاتی گسترده و قوی برخوردار است، استفاده کند.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha