دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۷
هدف بانک مرکزی؛ کنترل تورم یا مدیریت نرخ ارز؟

کارشناس اقتصادی گفت: از نگاه پساکینزی‌ها، مهم‌ترین هدف بانک مرکزی کنترل تورم نیست و سایر اهداف مثل رشد سرمایه‌گذاری، مدیریت نرخ ارز و مدیریت انتظارات، اهمیت بیشتری دارند.

مهدی احسانی‌فرد - کارشناس اقتصادی: نشست "سیاست پولی در نگاه پساکینزی‌ها و تطبیق با شرایط اقتصاد ایران"، در محل اندیشکده موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز برگزار شد. در این نشست، مهدی احسانی‌فرد کارشناس اقتصادی در گام اول به توضیح دیدگاه پساکینزی و نظریات و ویژگی‌های مربوط به این مکتب اقتصادی پرداخت و سپس، تفاوت در نگاه مکتب پساکینزی با اقتصاد جریان متعارف را تشریح کرد. در بخش پایانی، چالش‌های اقتصاد کلان ایران از نگاه مکتب پساکینزی مورد بررسی قرار گرفت. نوشتار حاضر، خلاصه‌ای از این نشست تخصصی است.

دیدگاه پساکینزی

"پساکینزی"، یک مکتب فکری اقتصادی است که بر اساس نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول "جان مینارد کینز"، بنا شده و توسط اقتصاددانانی مانند میشال کالکی، جون رابینسن، پال دیویدسن، پیرو استرافا و جن کرگل توسعه یافته است. این مکتب، به جای تمرکز بر تعادل کلان اقتصادی که در نظریه نئوکلاسیک وجود دارد بر اهمیت نقش پول، عدم اطمینان و تغییرات در جریان پول در اقتصاد تمرکز می‌کند. دیدگاه پساکینزی به اقتصاددانان کمک می‌کند تا به طور دقیق‌تری به مسائل اقتصادی از جمله رکود اقتصادی، تورم و نابرابری درآمدی بپردازند. این مکتب فکری می‌تواند به عنوان یک مبنایی برای نقد نظریه جریان اصلی و سیاست‌های ریاضتی آن و همچنین حمایت از سیاست‌های جایگزین و ساده‌تر باشد. از ویژگی‌های این مکتب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تاکید بر عدم اطمینان:

اقتصاددانان پساکینزی بر این باورند که اقتصاد به دلیل وجود عدم اطمینان در مورد آینده، به راحتی نمی‌تواند به تعادل برسد. تصمیمات سرمایه‌گذاری و مصرفی تحت تاثیر این عدم اطمینان قرار می‌گیرند.

  • نقش پول:

پول به عنوان یک عامل مهم در اقتصاد تلقی می‌شود. اقتصاددانان پساکینزی معتقدند که پول می‌تواند بر تصمیمات تولیدی و سرمایه‌گذاری تاثیر بگذارد و به عنوان یک عامل مهم در ایجاد نوسانات اقتصادی عمل کند.

  • اهمیت نقش انتظار:

انتظارات اقتصاددانان و مصرف‌کنندگان می‌تواند بر تصمیمات اقتصادی و رفتار آنها تاثیر بگذارد. اقتصاددانان پساکینزی معتقدند که انتظارات می‌تواند بر تورم، اشتغال و رشد اقتصادی تاثیر بگذارد.

  • تاکید بر نابرابری درآمدی:

دیدگاه پساکینزی بر نابرابری درآمدی تاکید می‌کند و معتقد است که توزیع درآمد می‌تواند مسیر رشد اقتصادی را تعیین کند.

  • تاکید بر نقش دولت:

دیدگاه پساکینزی تاکید می‌کند که دولت نقش مهمی در مدیریت اقتصاد دارد و می‌تواند با سیاست‌های پولی و مالی خود بر اقتصاد تاثیر بگذارد.

نظریات پساکینزی

نظریات اقتصادی مکتب پساکینزی به دو شکل سازگارگرایی و ساختارگرایی قابل بیان است که در ادامه شرح مختصری از این دو نظریه بیان شده است:

  1. سازگارگرایی / افق گرایی محض/ مدل مبتنی بر تقاضا برای وام: فقط تقاضا برای وام در فرآیند عرضه پول مهم است. کنش اصلی از سوی تقاضا برای وام شکل می‌گیرد و شبکه بانکی به درخواست متقاضیان واکنش نشان می‌دهد. بانک مرکزی میزان ذخایر (پایه) را با تعادل در بازار وام، سازگار می‌کند.
  2. ساختارگرایی/ مدل مبتنی بر تقاضای وام- انتخاب سبد دارایی: تقاضا برای وام مهم است، اما مدیریت دارایی و بدهی بانک‌ها (انتخاب سبد دارایی توسط بانک‌ها) و مدیریت دارایی‌ها توسط عامه مردم (انتخاب سبد دارایی توسط مردم) نیز در فرآیند عرضه پول مهم است.

تفاوت‌های نگاه پساکینزی با اقتصاد جریان متعارف

به صورت کلی، مهم‌ترین تفاوت‌های مکتب پساکینزی با اقتصاد جریان متعارف در سه مورد، تاکید بر نقش کلیدی بازار وام در فرآیند عرضه پول (سازگارگراها و ساختارگراها)، تاکید بر اهمیت تقاضا برای دارایی‌ها و رجحان نقدینه‌خواهی در فرآیند عرضه پول و تاکید بر اهمیت مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌های بانک‌ها در فرآیند عرضه پول قابل بیان است که در ادامه شرحی از این تفاوت‌ها آمده است:

  1. تاکید بر نقش کلیدی بازار وام در فرآیند عرضه پول (سازگارگراها و ساختارگراها)

نرخ بهره موثر در بازار وام متفاوت از نرخ بهره بانک مرکزی است. نرخ بهره بازار وام با حاشیه‌ای بالاتر از نرخ بهره بانک مرکزی تعیین می‌شود و عوامل موثر بر این حاشیه، به طور تام در کنترل بانک مرکزی نیست.

  1. تاکید بر اهمیت تقاضا برای دارایی‌ها و رجحان نقدینه‌خواهی در فرآیند عرضه پول

تغییرات غیرقابل پیش‌بینی تقاضا برای دارایی‌های نقدتر نسبت به دارایی‌های با درجه نقدپذیری پایین‌تر بر قیمت نسبی دارایی‌ها (نرخ بهره دارایی‌ها) تاثیر دارد. تغییر در نرخ‌های بهره نسبی بر روی تقاضای کل تاثیر می‌گذارد. بنابراین، با قطعیت نمی‌توان گفت که تغییر نرخ بهره بانک مرکزی بر تقاضای کل تاثیر دلخواه مورد نظر مقام پولی را دارد.

  1. تاکید بر اهمیت مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌های بانک‌ها در فرآیند عرضه پول

مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌ها توسط بانک‌ها درجه اثرگذاری نرخ بهره بانک مرکزی بر نرخ بهره بانکی را غیرقابل پیش‌بینی می‌کند. امکان خرید و فروش اوراق توسط بانک‌ها (که به رجحان نقدینه خواهی آنها بستگی دارد) و همچنین تصمیم بانک‌های در مورد ترکیب بدهی‌ها (بدهی به دولت، بانک مرکزی، اوراق شرکتی، سپرده شرکتی، سپرده حقیقی)، بر روی میزان وام اعطایی و در نتیجه عرضه پول تاثیر می‌گذارد. با افزایش نرخ بهره بانک‌ها ممکن است به سمت سهمیه‌بندی اعتباری بیشتر (به جای افزایش نرخ) حرکت کنند. (ترکیب وام‌ها به سمت وام‌ریسکی‌تر تغییر می‌کند و طرح‌هایی که بازده پایین‌تر و ریسک کمتری دارند، تامین مالی نمی‌شوند.)

ترجیح سیاست مالی بر سیاست پولی

در نگاه پساکینزی‌ها، وقتی پول درون‌زا است و سیاست پولی از طریق نرخ بهره اعمال می‌شود، متغیرهایی نظیر نرخ ارز، قیمت دارایی‌ها و توزیع درآمد تحت تاثیر قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، تاثیر سیاست پولی بر تورم مبهم است و ممکن است به دلیل مشکلات ساختاری، کاملاً بی‌اثر باشد. از نظر آنان سیاست پولی بی‌اثر و چه بسا آسیب‌زا باشد، یکی از سیاست‌های بدیل می‌تواند سیاست مالی باشد. سیاست پولی به دلیل اثراتی که می‌تواند بر متغیرهای کلیدی اقتصادی به جز تورم داشته باشد در نگاه پساکینزی‌ها در درجه نازل‌تری قرار می‌گیرد. از اینرو سیاست پولی در این نگاه باید هماهنگ با سیاست مالی باشد و از این حیث، دیدگاه پساکینزی در تقابل با استقلال بانک مرکزی است.

اهداف سیاست پولی باید گسترده‌تر از کنترل و مهار تورم باشد و تاثیر (بلندمدت) افزایش نرخ بهره بر سرمایه‌گذاری، نرخ ارز، قیمت دارایی‌ها و توزیع درآمد حتما باید مدنظر قرار گیرد. بیشترین کارکرد سیاست پولی این است که نرخ تورم هدف را در اقتصاد باورپذیر کند (در این مورد هم سیاست پولی برتری انحصاری ندارد.). بنابراین در این مکتب توصیه می‌شود، سیاست مالی به سمت تقاضای کل و سیاست پولی به سمت نرخ ارز جهت‌دهی شود. پساکینزی‌ها تجویز جریان اصلی در رابطه با تعیین نرخ بهره توسط بانک مرکزی را به طور نسبی می‌پذیرند. از آنجایی که تغییرات نرخ بهره بر قیمت دارایی‌ها و سهمیه‌بندی اعتباری توسط بانک‌ها تاثیر می‌گذارد، اقداماتی که بر تصمیمات بانک‌ها در مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌ها موثر است را نیز به عنوان مکمل ابزارهای موثر بر نرخ بهره توصیه می‌کنند که عمدتاً شامل کنترل‌های اعتباری هدفمند توسط بانک مرکزی (یا سایر نهادهای دولتی) است. یعنی تعیینِ محدودیت‌های مقداری و جهت اعتبار، نه فقط به عنوان سیاست احتیاطی محض (برای تضمین سلامت بانک‌ها) که به عنوان مکمل سیاست پولی (و نه یک ابزار دائمی سیاست پولی) تجویز می‌شود.

جمع‌بندی

پساکینزی‌ها با تاکید بر درون‌زا بودن پول دیدگاه عمودی‌گرایان (پولی‌گرایان) مبنی بر اینکه بانک مرکزی می‌تواند عرضه پول را کنترل کند، به طور کامل به چالش می‌کشند. پساکینزی‌ها با الگوی جریان اصلی از این حیث که نرخ بهره را می‌توان به صورت برون‌زا تعیین کرد موافق هستند، اما معتقدند اولاً پول ذاتاً درون‌زا است، ثانیاً بانک مرکزی تنها می‌تواند نرخ بهره ذخایر را تعیین کند و نه نرخ بهره وام. از نگاه پساکینزی‌ها عرضه پول درون‌زا است. پول به هیچ شکلی نمی‌تواند علت تورم باشد، بلکه می‌تواند معلول نرخ تورم باشد. پساکینزی‌ها می‌پذیرند که تورم ممکن است در اثر فشار تقاضا ایجاد شود، اما فشار هزینه و تنگناهای ساختاری سمت عرضه مهم‌تر است. از نگاه پساکینزی‌ها مهم‌ترین هدف بانک مرکزی کنترل تورم نیست و سایر اهداف مثل رشد سرمایه‌گذاری، مدیریت نرخ ارز و مدیریت انتظارات اهمیت بیشتری دارند. پساکینزی‌ها کانال پولی را کاملاً رد می‌کنند، اما کانال نرخ بهره را می‌پذیرند. در رابطه با کانال نرخ بهره، پساکینزی‌ها معتقدند بانک مرکزی باید بر سیاست نرخ بهره تمرکز کند، اما در رابطه با انتقال اثر تغییرات نرخ بهره به نرخ‌های بهره بانکی و سایر نرخ‌های بهره (به ویژه در کشورهایی که ساختارهای مالی ضعیفی دارند) تردید دارند. از اینرو (به ویژه ساختارگرایان) کنترل‌های مستقیم را ترجیح می‌دهند. پساکینزی‌های ساختارگرا تاکید بیشتری بر کانال اعتباری به ویژه کانال ترازنامه دارند. پساکینزی‌ها سیاست مالی را نسبت به سیاست پولی ارجح می‌دانند. ساختارگراها معتقدند به دلیل سهمیه‌بندی اعتباری، تنگناهای بخشی و دسترسی نابرابر به تامین مالی، اثرات سیاست پولی نامتقارن است. ساختارگراها بر هماهنگی میان سیاست مالی، سیاست‌های اعتباری و مقررات تامین مالی تاکید دارند و از تامین مالی توسعه‌ای با حمایت بانک مرکزی دفاع می‌کنند.

اقتصاد ایران، جریان اصلی یا پساکینزی؟

اقتصاد ایران همواره با چالش‌های اقتصادی متعددی مواجه بوده است. با این حال مهم‌ترین چالش‌های اقتصاد کلان در ایران را باید در تورم بالا و مزمن، شکنندگی بخش بانکی و پائین بودن نرخ رشد تولید و شکاف تقاضا جست‌وجو کرد. در این بخش به صورت مختصر به ارائه شواهد آماری در خصوص این سه چالش و ارائه توصیه‌های سیاستی از منظر پساکینزی‌ها پرداخته خواهد شد.

ردیف

چالش اقتصاد کلان در ایران

شواهد آماری

توصیه سیاستی

۱

تورم بالا و مزمن

شواهد آماری: نوسانات نرخ ارز، تحریم‌ها و اصلاح نظام یارانه‌ای.

با توجه به نکات فوق، تورم در ایران بیشتر (احتمال بالا) از فشار هزینه و تنگناهای ساختاری طرف عرضه ریشه می‌گیرد. لذا جنس تورم در ایران با جنس تورم در کشورهای توسعه‌یافته متفاوت است و به نظر می‌رسد توصیه‌های سیاستی پساکنیزی‌ها کاربرد بیشتری داشته باشد.

تکیه بر مدیریت قیمت ارز، افزایش سرمایه‌گذاری بخش عمومی و تثبیت قیمتی

۲

شکنندگی بخش بانکی

شواهد آماری: درجه بالای اهرمی بودن بانک‌ها، مطالبات غیر جاری و سلطه مالی.

بستر اصلی مشکلات از نگاه پساکینزی: نفوذ سیاسی، مقررات ضعیف و تخصیص نادرست اعتبار

اصلاح حکمرانی بخش بانکی و جهت‌دهی اعتبار به سمت بخش مولد

۳

پائین بودن نرخ رشد تولید و شکاف تقاضا

شواهد آماری: کاهش نرخ سرمایه‌گذاری، افزایش بیکاری.

بر اساس دیدگاه سازگارگرایان، دستکاری نرخ بهره ناکافی است.

سیاست هماهنگ مالی و اعتباری و برقراری بانکداری توسعه‌ای

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha