مسعود توکلی - کارشناس مسائل اقتصادی: در سالهای اخیر و با تشدید روزافزون فشارهای تحریمی، اقتصاد ایران با چالشهای جدی در حوزه مبادلات بینالمللی مواجه بوده است. مهمترین گلوگاه تحریمی، عدم اتصال شبکه بانکی کشور به سیستمهای مالی جهانی است که هزینهها و ریسکهای گزافی را به فعالان اقتصادی تحمیل میکند. در چنین شرایطی، سیاستگذاران اقتصادی کشور به درستی به این نتیجه رسیدند که برای تضعیف و دور زدن این محدودیتها، باید مسیرهای جایگزین و هوشمندانهای را در پیش گرفت. یکی از کارآمدترین این مسیرها، توسعه "پیمانهای پولی دوجانبه" است، راهبردی که از دورههای گذشته در دستور کار بانک مرکزی قرار داشته و در دوره اخیر با دیپلماسی فعال بانکی، جدیت و شتاب بیشتری به خود گرفته است.
رویکرد اخیر بانک مرکزی در تعمیق روابط با بانک مرکزی روسیه و اجرایی شدن فازهای جدید اتصال شبکههای پرداخت شتاب و میر، نمونه بارز این راهبرد است که با استقبال فعالان اقتصادی و اتاق بازرگانی نیز مواجه شده است. این حرکت، که ریشه در تلاشهای قبلی برای ایجاد جفت ارز روبل-ریال در بازار متشکل ارزی دارد، امروز با فراهم شدن فرصت ناشی از تحریمهای روسیه، به یک بازی برد-برد برای هر دو کشور تبدیل شده است. اما مزایای این پیمانها چیست و چگونه میتواند به اقتصاد ما کمک کند؟
بزرگترین مزیت پیمانهای پولی، کاهش وابستگی به ارزهای واسط مانند دلار و یورو در تجارت دوجانبه است. در حال حاضر، بیشترین هزینه و ریسک عملیاتی مبادلات تجاری ما به فرآیند پیچیده انتقال ارز بازمیگردد. واردکننده و صادرکننده برای جابجایی منابع مالی خود مجبور به استفاده از شبکههای غیررسمی و پرداخت کارمزدهای سنگین هستند. پیمانهای پولی با ایجاد امکان مبادله مستقیم با ارزهای ملی، این حلقه واسط پُرهزینه را حذف میکنند. این امر نه تنها هزینههای مبادله را برای تجار به شکل چشمگیری کاهش میدهد، بلکه دو دستاورد استراتژیک دیگر نیز به همراه دارد: نخست، به بهبود و توازن تراز تجاری با کشور هدف کمک میکند و دوم، روابط اقتصادی عادی را به سطح روابط راهبردی و پایدار ارتقا میبخشد.
اقدام بانک مرکزی در بسط این الگو و ایجاد تابلوی معاملاتی برای ارزهای کشورهای دیگر مانند امارات، ژاپن و هند، گامی مثبت و رو به جلو است. اما برای موفقیت این پیمانها، باید از تجربیات گذشته، به ویژه در مورد جفت ارز روبل-ریال، درس بگیریم. صرف ایجاد یک نماد معاملاتی در مرکز مبادله، برای موفقیت کافی نیست. چالش اصلی، عمق بخشیدن به این بازارهاست. یک بازار مالی دو وجه دارد: عرضه و تقاضا. اگر هر یک از این دو وجه ضعیف باشد، بازار با اسپرد (اختلاف قیمت خرید و فروش) بالا مواجه شده، نقدشوندگی خود را از دست میدهد و در عمل، کارایی نخواهد داشت.
بنابراین، شرط لازم برای موفقیت هر پیمان پولی، وجود تجارت دوجانبه معنادار و مستمر میان دو کشور است. اگر بازرگانان ما مراودات اقتصادی گستردهای با کشور طرف پیمان نداشته باشند، نماد ایجاد شده به یک تابلوی تزئینی تبدیل خواهد شد. به عنوان مثال، ایجاد جفت ارز "افغانی-ریال" پتانسیل بسیار بالایی دارد. حضور اتباع افغانستانی در کشور که برای انتقال پول به خانوادههای خود ناچارند ریال را به دلار یا یورو تبدیل کنند، خود یک تقاضای طبیعی و قدرتمند برای این جفت ارز ایجاد میکند. این کار، فشار تقاضا را از روی ارزهای جهانروا برداشته و به کاهش التهابات در بازار کمک میکند. این منطق برای سایر ارزها نیز صادق است، هر پیمان پولی موفقی که بتواند عرضه و تقاضای عمیقی ایجاد کند، گامی در جهت دلارزدایی از تقاضای داخلی و افزایش ثبات بازار ارز خواهد بود.
در کنار پیمانهای پولی که تجارت کلان را هدف گرفتهاند، اتصال شبکههای پرداخت مانند شتاب و میر، بخش دیگری از این پازل است که مستقیماً بر بازار خرد و مبادلات مسافری تاثیر میگذارد. بیشترین مخاطب این اتصال، گردشگران و مسافرانی هستند که برای جابجایی پولهای خرد خود به ارز فیزیکی نیاز دارند. در فصول اوج سفر مانند ایام نوروز یا ژانویه، تقاضا برای اسکناس در بازار به شدت افزایش مییابد و باعث ایجاد التهاب میشود. اتصال شبکههای پرداخت ایران با کشورهایی که روابط توریستی بالایی با آنها داریم (مانند روسیه، ترکیه و عراق)، به مسافران این امکان را میدهد که بدون نیاز به خرید اسکناس، هزینههای خود را در کشور مقصد با کارت بانکی خود پرداخت کنند.
این اقدام، تقاضای فصلی و قابل توجهی را، به ویژه در حوزه اسکناس، از روی ارزهای پُرمخاطب برمیدارد. نباید اهمیت این موضوع را دستکم گرفت. اگرچه حجم بازار اسکناس در مقابل بازار حواله بسیار ناچیز است، اما به دلیل ماهیت محسوس، فیزیکی و عینی آن، خطدهی روانی بسیار بالایی به کل بازار ارز دارد. بنابراین، کاهش تقاضا و التهاب در این بازار کوچک، تاثیری بزرگ بر انتظارات و آرامش کل بازار خواهد داشت.
در نهایت، باید تاکید کرد که موفقیت این دیپلماسی هوشمندانه بانکی، تنها در گرو اقدامات بانک مرکزی نیست. تجربه نه چندان موفق اولیه در بازار روبل-ریال به ما نشان داد که ضعف در سمت عرضه و تقاضا، پاشنه آشیل این طرح است. مدیریت عرضه و تقاضا در تجارت خارجی کشور، در دستان دو نهاد کلیدی دیگر است: وزارت صنعت، معدن و تجارت (از طریق سازمان توسعه تجارت) و وزارت جهاد کشاورزی (در حوزه واردات نهادههای دامی و کالاهای اساسی). موفقیت کامل این برنامهها در گرو یک "همافزایی حاکمیتی" است. این دو وزارتخانه باید سیاستهای وارداتی و صادراتی خود را با راهبرد کلان کشور در توسعه پیمانهای پولی همسو کنند. آنها میتوانند با ارائه تسهیلات، امتیازات و اولویتبخشی به صادرکنندگان و واردکنندگانی که با کشورهای طرف پیمان کار میکنند، به تعمیق این بازارها کمک شایانی نمایند. زمانی که تمام ارکان اقتصادی دولت در یک راستا حرکت کنند، پیمانهای پولی از یک ابزار بانکی صرف، به یک راهبرد ملی قدرتمند برای تضعیف تحریمها و تقویت اقتصاد کشور تبدیل خواهند شد.
نظر شما