سه‌شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
اسنپ بک فاجعه اقتصادی نیست

رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با اشاره به اسنپ بک، گفت: راهکارهای تکراری مانند تزریق پول به بورس یا بحث‌های قدیمی قیمت‌گذاری دستوری، در شرایط کنونی کارایی ندارند و کشور نیازمند اتخاذ یک «آرایش جنگی» اقتصادی با تفکری نوین است.

تاریخ اقتصادی ملل، مملو از نقاط عطفی است که در آن، بحران‌های بزرگ نه تنها به عنوان یک تهدید، بلکه به مثابه فرصتی برای بازآفرینی و اصلاحات ساختاری عمل کرده‌اند. اقتصاد ایران که طی چهار دهه گذشته، تجارب کم‌نظیری از ایستادگی در برابر جنگ و تحریم‌های بین‌المللی را به ثبت رسانده، نمونه‌ای برجسته از این تاب‌آوری است. این استقامت که ریشه در منابع غنی انسانی و طبیعی کشور دارد، نشان داده که بنیان‌های این اقتصاد، ظرفیتی ذاتی برای عبور از سخت‌ترین شرایط و بازگشت به مسیر رشد را داراست. تنش‌های اخیر می‌تواند سرآغازی برای یک نگرش نوین در حکمرانی اقتصادی باشد. اکنون که پتانسیل بالای سرمایه اجتماعی و همدلی ملی در شرایط دشوار به اثبات رسیده، فرصتی بی‌بدیل برای سیاست‌گذاران فراهم آمده تا با بهره‌گیری از این انرژی جمعی، به تیمار هوشمندانه اقتصاد و تقویت بنیان‌های آن برای آینده بپردازند. این مهم، نیازمند اتخاذ یک آرایش سازندگی است، آرایشی که در آن، راهکارهای تکراری جای خود را به تفکر خلاق، دعوت از صداهای نو و اجماع بر سر منافع ملی می‌دهد. گفت‌وگوی پیش‌رو با مجیدرضا حریری، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با عبور از تحلیل‌های روزمره، به ترسیم این نقشه راه می‌پردازد.

جنگ اخیر چه پیامدهای اقتصادی برای نظام بانکی و فعالان اقتصادی به همراه داشت و در صورت تکرار، باید منتظر چه عواقبی باشیم؟

جنگ پدیده‌ای نیست که بگوییم اثر نمی‌گذارد، به‌ویژه در اقتصاد. بالاتر از جنگ در بلاهایی که می‌تواند بر یک اقتصاد نازل شود، نداریم. اینکه اقتصاد ما طی این چهل و چند سال، جنگ هشت ساله و یک جنگ ۱۲ روزه کاملاً تکنولوژیک را دیده و در تمام این دوران تحت تحریم بوده، اما هنوز به زندگی خود ادامه می‌دهد، شاید بعدها در کتاب‌های اقتصاد به عنوان یک نمونه از تاب‌آوری یک اقتصاد و ملت ثبت شود. از سال ۶۸ تا ۷۸ اقتصاد دوباره پا گرفت و یکی از اقتصادهای برتر منطقه شد. این نشان می‌دهد که این اقتصاد به‌ذات قوی است، نه فقط به خاطر منابع زیرزمینی، بلکه به خاطر منابع انسانی. ما تا اینجا نشان دادیم که همه این لطمات، اقتصاد ما را ضعیف و نحیف کرده، ولی زنده‌ایم در حالی که شاید با تئوری‌های اقتصادی، روی کاغذ نباید اینچنین باشد.

اما جنگ لطمات جدی می‌زند. لطمات جنگ اخیر را شاید اکنون حس نکنید و معمولاً در بحبوحه جنگ علائم اقتصادی بروز نمی‌کند، مگر اینکه کمبود موادغذایی پیش بیاید یا مردم ذخیره‌سازی بیش از حد کنند که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. اما اثراتش را در آینده در اقتصاد می‌بینیم، اثراتی که با امراض مزمن اقتصادی ما از جمله تورم‌های دورقمی، نوسانات قیمت‌ها و کمبود انرژی (گاز، برق، آب) ترکیب شده است. فرض کنید بیماری با یک بیماری زمینه‌ای طولانی (تورم)، با ویروسی به نام جنگ مواجه شده و همزمان جراحت عمیقی از کمبود انرژی به آن وارد شده است. درست است امروز نفس می‌کشد، اما چهار ماه دیگر چه بلایی به سرش می‌آید، بستگی دارد که این بیمار را چگونه تیمار می‌کنیم. اگر خوب تیمار شود، می‌تواند خودش را ترمیم کند. این خوب تیمار شدن وظیفه سیاست‌گذار است.

برای تیمار این اقتصاد بیمار و افزایش تاب‌آوری در برابر رخدادهای احتمالی آینده، دولت، بانک مرکزی و سایر نهادها چه اولویت‌هایی را باید در سیاست‌های تجاری، پولی و مالی خود در نظر بگیرند؟

این کار از عهده یک نفر برنمی‌آید. توقع اینکه یک نفر بتواند به همه موارد پاسخ جامع بدهد، توقع نابجایی است. معتقدم باید فکری غیر از آنچه اکنون جریان دارد، کرد. اینکه هنوز به این فکر کنیم چقدر دیگر به بورس پول تزریق کنیم، در حالی که بیست روز است مدام در حال تزریق هستیم و هیچ اتفاقی نیفتاده است، راه‌حل نیست. فکر جدید هم حرف‌های تکراری گذشته نیست. اینکه من بگویم چرا قیمت‌گذاری دستوری می‌کنید، یا دیگری بگوید باید آزادسازی کرد، همه حرف‌های تکراری هستند که در این چند دهه امتحان شده‌اند. باید تصمیم‌گیران، افراد جدیدی را به دور میز مشورت دعوت کنند. اگر من به عنوان یک تشکل، همان مطالبات ده سال پیش را تکرار کنم، مطالبه‌گر درستی نیستم. باید به دنبال صدای جدیدی بود. اینکه به عنوان مشاور کنار وزیر بنشینم و همان حرف‌های همیشگی را با کمی رنگ و بوی جنگ و ناسزا به دشمن بزنم، مشکلی را حل نمی‌کند. موضوع جدی است. به خاک ما حمله شده و بحث‌هایی مانند قیمت‌گذاری دستوری بی‌اهمیت است. اینجا جنگ است و باید آرایش جنگی گرفت، اما من این آرایش جنگی را در اقتصاد نمی‌بینم. آرایش جنگی یعنی بالا بردن تاب‌آوری، روحیه دادن به سربازان اقتصادی و رسیدگی به آنها. همه ما باید منافع صنفی و شخصی را کنار بگذاریم و به این فکر کنیم که با ۱۰۰ تومان موجودی، چگونه می‌توان بیشترین رضایت را برای مردم فراهم کرد. امروز اولویت، نجات کشور است. اگر به این موضوع فکر نکنیم، ضربات غیرقابل جبرانی خواهیم خورد. امروز اولویت این است که چگونه اقتصاد را در خدمت رضایتمندی مردم قرار دهیم.

هماهنگی میان مردم و فعالان اقتصادی در این دوازده روز مشهود بود. برای تداوم این هماهنگی و جلوگیری از ناهماهنگی‌های سیاستی چه می‌توان کرد؟

معتقد نیستم باید از بخش خصوصی حمایت ویژه‌ای کرد. بلکه باید از موجودی کشور به گونه‌ای استفاده کرد که بیشترین رضایتمندی را برای بیشتر مردم فراهم آورد. منِ کارخانه‌دار باید بدانم در این ضرر ملی شریک هستم، همانطور که در سودش شریک بودم. منِ وزیر هم باید این حرف‌ها را بفهمم. در آن دوازده روز، به طور غریزی کنار هم جمع شدیم. این رفتار، غریزه است، نه لزوماً وفاق ملی. اگر نتوانیم از این پتانسیل غریزی استفاده و آن را به سمت برنامه و فکر هدایت کنیم، می‌تواند به عکس خود تبدیل شود. پتانسیل همدلی در مردم وجود دارد. سرمایه اجتماعی حاکمیت نشان داد صفر نیست. اما تا زمانی که غریزه است، نعمت است. اگر به برنامه تبدیل نشود، می‌تواند به انفجار تبدیل شود. در اقتصاد هم همین‌طور است. نمی‌توانیم به یک بخش بیش از بخش دیگر اهمیت دهیم، اما باید اجازه دهیم اقتصاد بچرخد تا کارمند حقوقش را بگیرد. جهت‌گیری باید استفاده بهینه از کمترین موجودی باشد.

سال‌ها می‌گفتیم "اگر آمریکا و اسرائیل حمله کنند"، اکنون این "اگرها" اتفاق افتاده است. باید فکر کنیم چطور تاب‌آوری‌مان را افزایش دهیم. اگر کسی نمی‌تواند نقش خود را انجام دهد، باید کنار گذاشته شود. اگر در شرایط جنگی همان افراد ناکارآمد قبل را نگه داریم، نشان می‌دهد ستاد فرماندهی‌مان دید درستی ندارد.

ارزیابی‌تان از عملکرد بانک مرکزی در حوزه ارزی طی این جنگ ۱۲ روزه چیست؟

بُعد ارزی را الان نمی‌توانیم قضاوت کنیم، چون در شوک هستیم. باید محدودیت‌های دسترسی به منابع ارزی را کاهش داد. وقتی از ۵۰ میلیارد دلار ارز صادراتی، ۲۰ میلیارد دلار آن در سال ۱۴۰۳ برنگشته، یعنی زور نداریم. این ارز دست کیست؟ دست پسته‌فروش و صادرکننده گوجه‌فرنگی نیست. صحبت از صادرات غیرنفتی است که حدود ۸۰ درصد آن توسط کمتر از ۴۰-۵۰ شرکت بزرگ در حوزه فرآورده‌های نفتی و محصولات معدنی انجام شده است. این شرکت‌ها برای مردم یا صندوق‌های بازنشستگی و نهادهای حاکمیتی هستند. مدیری که بخشی از حاکمیت او را منصوب کرده، محصول را صادر می‌کند اما پولش را به همان حاکمیت نمی‌دهد. اگر رئیس بانک مرکزی بودم، با زور و کمک نیروهای انتظامی و امنیتی مدیر را مجبور می‌کردم که ارز را پس بدهد.

درباره بحث مکانیزم ماشه و بازگشت تحریم‌ها، چه مسیرهایی را می‌توان در حوزه بریکس و کشورهای همسایه در پیش داشت؟

نباید روی سازمان‌هایی مانند بریکس و شانگهای خیلی حساب باز کرد. هر کسی که اسنپ‌بک را یک فاجعه اقتصادی می‌داند، بزرگ‌نمایی می‌کند و هر کسی هم که می‌گوید اتفاقی نمی‌افتد، دچار بدفهمی است. حتماً اثر دارد، اما ما را از بین نمی‌برد. آن‌قدر گرفتاری‌های بیشتری داریم که اسنپ‌بک خیلی مهم نیست. همین امروز که اسنپ‌بک مطرح است، با مازاد عرضه نفت روسیه در بازارهای تحریمی مواجه هستیم. در باشگاه تحریمی‌ها، هر چه تعداد بیشتر شود، بدتر است. روسیه قدرت و تخفیف بیشتری دارد و با قیمت‌های پایین می‌فروشد. اگر فروش نفت ما کم شود، ضربات بدی می‌خوریم. تجارت بین‌المللی سه پایه دارد: بانک، بیمه و حمل و نقل. از سال ۱۳۹۷ ما هیچ‌کدام از اینها را به صورت رسمی نداریم، اما در صادرات و واردات رکورد می‌زنیم. پس راه‌های ما کاملاً بسته نیست. اگر تحریم‌ها بازگردد، صفر نمی‌شویم، اما در تدبیر حاکمیتی باید اجازه ندهیم مکرراً به این بدنه آسیب وارد شود.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha