در عصر جدید، اقتصاد کشورها بیش از هر زمان دیگری به شبکهای پیچیده از زیرساختهای فیزیکی و دیجیتال وابسته است. این وابستگی، در کنار تنشهای ژئوپلیتیک، افق جدیدی از آسیبپذیریها را به روی دولتها و ملتها گشوده است. دیگر تهدیدها تنها به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشوند، جنگ سایبری به عنوان یک ابزار استراتژیک، امروز میتواند شریانهای حیاتی اقتصاد، از نظام بانکی گرفته تا بازارهای مالی را مستقیماً هدف قرار دهد. این حملات دو لبه دارند: یک لبه آن اختلال فنی و توقف گردش مالی است و لبه دیگر، که شاید مخربتر باشد، ایجاد نااطمینانی و تضعیف امنیت روانی جامعه است. در چنین فضایی، مفهوم "تابآوری اقتصادی»" معنایی فراتر از شاخصهای کلان پیدا میکند و به توانایی یک ملت، از جمله بخش خصوصی پویا و کارآفرینان آن، در حفظ انسجام، تداوم تولید و مدیریت بحران گره میخورد. بحرانهای اخیر، هرچند پُرهزینه، اما به مثابه یک آزمون سخت، فرصتی برای شناسایی نقاط ضعف و بازاندیشی در استراتژیهای دفاع اقتصادی فراهم آوردهاند. برای تحلیل عمیقتر این ابعاد و بررسی راهکارهای پیش رو، به گفتوگو با جمشید عدالتیان، اقتصاددان و استاد دانشگاه نشستهایم تا از منظر تجربی، به واکاوی این چالشها و فرصتها بپردازیم.
درگیریهای نظامی اخیر چه پیامدهایی برای اقتصاد کشور، به طور خاص در حوزه ارزی و نظام بانکی داشت و این تجربه چه درسهای عملی برای مقابله با بحرانهای احتمالی آینده به ما میدهد؟
این دوره ۱۲ روزه را باید به مثابه یک آزمون جدی تلقی کرد که به شکل واضحی برخی از نقاط ضعف سیستمهای ما، خصوصاً در حوزه سایبری را نمایان ساخت. باید بپذیریم که دستگاه سایبری ما در این زمینه با وجود تلاشهای صورت گرفته، ضعفهایی داشت که منجر به خروج موقت یک یا دو بانک از مدار خدمترسانی شد. این اتفاق به خودی خود یک هشدار بزرگ است، چرا که اگر حملات سایبری در یک درگیری گستردهتر در آینده رخ دهد، میتواند کل سیستم اقتصادی کشور را با چالشهای بسیار عمیقی مواجه سازد. اقتصاد بدون گردش روان پول دچار مشکل جدی میشود و بانکها قلب این گردش پولی هستند. پول مانند خون در رگهای اقتصاد جاری است و اختلال در عملکرد بانکها، به معنای توقف این جریان حیاتی است که در نتیجه، تبادلات پولی و به تبع آن تبادلات کالایی را متوقف یا بسیار دشوار خواهد کرد. با این حال، باید این نکته را نیز منصفانه در نظر گرفت که حمله سایبری اخیر با آخرین و پیچیدهترین فناوریهای موجود در دنیا به سیستم بانکی ما صورت گرفت. با در نظر گرفتن این فشار فوقالعاده سنگین، میتوان گفت که مجموعه سیستم بانکی و دفاعی ما عملکردی نسبتاً خوب از خود به نمایش گذاشت و توانست ثبات نسبی را در اقتصاد برقرار کند. به عنوان مثال، در حوزه ارز، با وجود افزایش ۱۰ درصدی قیمتها، این نوسان تا حد زیادی مهار شد و اکنون در مسیر بازگشت قرار دارد و از شتابگیری بیشتر آن جلوگیری به عمل آمد. اما اگر خدای نکرده درگیریهای گستردهتری در آینده رخ دهد، لازم است تدابیر بسیار ویژهتری اندیشیده شود. به نظر میرسد اکنون باید سیستم امنیت کشور در چهار حوزه کلیدی تقویت شود و همواره در بالاترین سطح آمادگی قرار داشته باشد: امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی، امنیت فرهنگی و امنیت نظامی. به قول مقامات، کشوری که مدام در معرض تهدید قرار دارد، نباید از وقوع چنین حوادثی دچار شوک شود، بلکه باید آمادگی خود را به حدی برساند که این رخدادها قابل مدیریت باشند. این آمادگی شامل اقداماتی ملموس مانند افزایش ذخایر استراتژیک کالاهای اساسی است. در جنگ هرگز امنیت ۱۰۰ درصدی وجود ندارد، لذا مهمترین اصل، داشتن برنامههای جایگزین است. اتفاقی که برای بانک سپه رخ داد و پس از چند روز، بانکهای دیگر از طریق بانک مرکزی مسئولیت پرداختها و دریافتهای آن را بر عهده گرفتند، نمونهای موفق از همین وجود پلن B بود که نشان داد توانایی بازسازی و نوسازی سریع وجود دارد. هرچند من در جزئیات فنی این حوزه تخصص ندارم، اما این تجربه به وضوح نشان داد که باید به متخصصان حوزه فناوری اطلاعات توجهی ویژه شود و با تقویت آنها، یک ارتش سایبری قدرتمند برای دفاع از شریانهای حیاتی اقتصاد کشور بسازیم.
جنگهای امروزی ماهیتی ترکیبی دارند و امنیت روانی جامعه یکی از اصلیترین اهداف آنهاست. با توجه به تاثیر مستقیم اقتصاد بر روان جامعه، چه اقداماتی میتوان برای مدیریت این جنگ روانی و کنترل تاثیرات مخرب نوسانات اقتصادی، به ویژه در بازار پُرتلاطم ارز، انجام داد؟
این تشخیص کاملاً دقیق است. جنگ اخیر یک جنگ ترکیبی بود که در آن از ابزارهای متعددی، به خصوص شبکههای اجتماعی، برای برهمریختن آرامش روانی و ایجاد اضطراب در جامعه استفاده شد. در چنین نبردی، سنگر اصلی، امنیت روانی مردم است. زمانی که یک فرد در جامعه احساس امنیت کند و ببیند که تمام سیستمهای دفاعی، نظامی و فناورانه کشور به خوبی عمل میکنند، این اطمینان خاطر، خود به یک سپر دفاعی قدرتمند تبدیل میشود. ما در این زمینه یک تجربه تاریخی بسیار گرانبها از دوران جنگ هشتساله داریم. در آن دوران سخت، چگونه توانستیم بازار ارز را کنترل کنیم؟ در طول هشت سال جنگ، قیمت رسمی دلار تقریباً ثابت و حول و حوش هفت تومان باقی ماند و در نهایت به ده تومان رسید. ارز آزاد نیز در پایان جنگ حدود سی تا چهل تومان بود. این یک تجربه مدیریتی قوی بود که البته در آن زمان به دلیل توانایی کشور در فروش نفت و داشتن ذخایر ارزی کافی ممکن شد. خوشبختانه، بر اساس شنیدهها، بانک مرکزی در سالهای اخیر نیز به خوبی برای چنین روزهایی تدارک دیده و ذخایر ارزی قابل توجهی را برای چند سال آینده فراهم کرده که میتواند به عنوان یک لنگر ثبات به اقتصاد کشور کمک کند.
از سوی دیگر، همکاری و اتحاد مردم در همین دوره ۱۲ روزه واقعاً قابل توجه بود. به یاد داریم که در زمان بحران کرونا در اروپا و آمریکا، مردم به سوپرمارکتها هجوم آوردند و قفسهها را خالی کردند. اما مردم ما نشان دادند که با وجود نگرانی طبیعی در مورد امنیت غذایی و انجام مقداری ذخیرهسازی، آن هجوم عصبی و وحشتزده رخ نداد. این نشاندهنده یک سرمایه اجتماعی و اتحاد ملی است که باید آن را حفظ و تقویت کرد. از منظر روانی، مهمترین عامل این است که مردم احساس کنند دولت (به معنای کل نظام) اقتدار کافی را دارد و کنترل امور را در دست گرفته است. درسی که باید از این جنگ ۱۲ روزه گرفت این است که کشور ما در هر لحظه ممکن است مورد هجوم قرار گیرد. بنابراین، جامعه باید همواره آمادگی دفاع از خود را داشته باشد. این آمادگی، خود عامل آرامش است. مانند پدری که با تدبیر و آمادگی، به اعضای خانوادهاش احساس امنیت میدهد، حکومت نیز باید با ایجاد طرحهای جایگزین و نشان دادن قدرت مدیریت خود، این حس را در مردم ایجاد کند که تحت یک چتر حمایتی محکم قرار دارند. واقعیت این است که هر روز پیامهای مختلفی برای نگه داشتن سایه جنگ بر اقتصاد و ایجاد تشویش روانی منتشر میشود. تنها راه برداشتن این سایه، انکار خطر نیست، بلکه رسیدن به چنان سطحی از آمادگی است که این تهدیدات، قدرت روانی خود را از دست بدهند و جامعه به این اطمینان برسد که کشور آماده دفاع همهجانبه است.
در این شرایط پیچیده، بخش خصوصی چه نقشی میتواند ایفا کند و توصیه مشخص شما به فعالان اقتصادی و کارآفرینان برای کمک به بهبود وضعیت و عبور از بحران چیست؟
بخش خصوصی، بخشی است که امید اصلی ما برای عبور از این شرایط و تقویت اقتصاد به آن است و باید بیش از پیش تقویت شود. البته دولت نیز تدابیر کوچکی برای حمایت از آنها اندیشیده است. ما پیش از این جنگ نیز با مشکلات ساختاری مزمنی روبرو بودیم که ارتباطی با جنگ نداشتند، مشکلاتی مانند ناترازی در حوزه انرژی. به عنوان مثال، کارخانه ما یک روز در هفته برق ندارد یا با مشکل تامین آب مواجه هستیم. اینها مسائلی است که در بستر یک بحران، خود را بیشتر نشان میدهد و باید هرچه زودتر برای آنها چارهاندیشی شود. توصیه من به کارآفرینان و فعالان بخش خصوصی این است که مثبت فکر کنند و نه تنها تولید خود را حفظ کنند، بلکه آن را گسترش دهند. هر عاملی که باعث شود ما سرمایهگذاری را کم کنیم، دست به تعدیل نیرو بزنیم یا به صورت محافظهکارانه عمل کنیم، دقیقاً در جهت اهداف دشمن در یک جنگ اقتصادی است. برای اینکه بخش خصوصی بتواند این نقش را ایفا کند، باید اطمینان لازم در آنها ایجاد شود، سرمایهگذاران باید از نظر امنیت پولی، امنیت کاری و حمایتهای دولتی تقویت شوند تا با انگیزه، نه تنها تولید فعلی را حفظ کنند، بلکه بر اساس نیاز جامعه، سرمایهگذاریهای جدیدی را نیز رقم بزنند. من از طریق ارتباطی که با فعالان اقتصادی در اتاق بازرگانی و انجمنهای مختلف دارم، میبینم که با وجود تمام مشکلات، هیچکس پا پس نکشیده است. آنها مشکلات را به صراحت بیان میکنند، اما با تمام قدرت ایستادهاند و برخی حتی در همین شرایط به فکر توسعه تولید خود هستند. این یعنی بخش خصوصی کار خود را به درستی انجام میدهد. این ایستادگی باعث ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد میشود. شوک اولیه جنگ، همه را در بر گرفت، از مردم عادی تا کارآفرینان. از نظر روانشناسی، اکنون زمان آن است که دولت با اقدامات مثبت و قاطع نشان دهد که اختیار امور را در دست دارد و برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی برنامه دارد. این کار به کارآفرینان نیز اطمینان خاطر میدهد. باید به بخش خصوصی بال و پر داده شود و اجازه دهیم هرکس در حوزه تخصصی خود فعال باشد. سالهاست که درباره مشکلات ساختاری اقتصاد صحبت میشود، این بحران نشان داد که حل این مشکلات چقدر حیاتی است. تقسیم کار درست، تقویت واقعی بخش خصوصی و بازسازی فوری زیرساختها باید در اولویت قرار گیرد. بخش خصوصی ما مجبور است به زندگیاش ادامه دهد، بسیاری از این کسبوکارها میراث چند نسل هستند که در شرایط پُرنوسان کشور، با بالا و پایینهای متعدد، به کار خود ادامه دادهاند. امروز نیز همینطور است. همه ما مجبوریم کار کنیم، تولید کنیم و حرکت کنیم. پس چه بهتر که از این بحران به عنوان یک تلنگر برای برطرف کردن سریعتر مشکلاتی که خود را نشان دادند، استفاده کنیم.
نظر شما